۱۲/۲۳/۱۳۹۸

آشغال فروشی در بازار آن سید اسمال و «بنجل فروشی» این یکی اسمال در مهستان



آشغال فروشی در بازار آن سید اسمال
و «بنجل فروشی» این یکی اسمال در مهستان

وقتی از قول آقای اسماعیل نوری‌علا خواندم : «بعد از 40 سال ملت ایران ضرر کرده، شکنجه شده و... تازه بخواهد بیاید آقای خامنه‌ای را بردارد خانم مریم رجوی را بگذارد سر جایش؟ آن وقت باید به عقل این ملت شک کرد و گفت خلایق هر چه لایق». بی اغراق شوکه شدم. دو باره و سه باره خواندم و باز هم قانع نشدم. رفتم نوار صحبتهای آقای نوری‌علا را در گفتگو با شهرام همایون شنیدم و دریافتم متأسفانه درست خوانده و شنیده‌ام.
این تأسف بابت دیدی که ایشان نسبت به مجاهدین دارد، یا به تازگی یافته است، نبود. بالاخره ایشان، هم مثل بقیه، آزادند تا هر برداشتی نسبت به مجاهدین داشته باشد. و چه کاری بی هزینه‌تر و البته پر درآمدتر از فحش دادن به مجاهدین؟ تأسف من از بابت شک ایشان به عقل ملت و تعبیر «خلایق هرچه لایق» بود.
مگر قرار نبود سوکولار دموکرات باشیم؟ این کجای دموکراسی است که اگر روزی برخلاف خواستة ما ملتی تصميم گرفت «آقاي خامنه‌ای را بردارد و خانم مریم رجوی را بگذارد سر جایش» بايد به عقل آن شك كرد و بعد هم این چنین توهین‌آمیز و از دماغ فیل افتاده، که خلایق را هرچه لایق، بارش کرد؟ آیا نوری‌علا معنای حرفی را که زده است می‌داند؟ بعید می‌دانم. شعور کسی که دکترای سیاسی‌اش را از دانشگاه لندن گرفته و كرسي پرطمطراق سوکولاریسم را در سکوی سیاست برای خود رزور کرده است باید قاعدتا بیش از اینها باشد. پس  بهتر نیست بگوییم با داشتن چنین روشنفکران بی بو و بی خاصیتی جمیع حضرات را هر چه لایق؟
رفیقی دارم که رفیق گرمابه و گلستانم است. هروقت دلم می‌گیرد به «سوپر آقا» سری می‌زنیم و قهوه‌ای همدیگر را میهمان می‌کنیم و گپی می‌زنیم. او صریح‌تر و کج خلق‌تر از من است. این بار که دلم گرفته بود رفتم دیدم قبل از من آمده و قهوه هم سفارش داده. تا من را دید پرسید تازه چي خوانده‌ام؟  گفتم آق اسمال نوری‌علا قرار بود فقط درس سکولاریسم آن هم با چاشنی دموکراسی بدهد ولی یادش رفته و نگران است مبادا ملت ايران عقل خود را از دست بدهد و خامنه‌اي را بردارد و خانم رجوي را جايش بگذارد!
رفيقم این بار برخلاف همیشه با طمأنیه نگاهی به من کرد و قهوه‌اش را سر کشید و گفت:‌ تو مثل این که یادت رفته این بابا کی بوده و از کجا به این جا رسیده است! بعد یک باره من را برداشت چهل پنجاه سال به عقب برد. به زمان شاه و فعالیت‌های روشنفکری در همان ایام.