۵/۰۹/۱۳۸۹

همياري با زندانيان سياسي يك وظيفة ملي


كمك زندانيان سياسي به «سيماي آزادي» يكي از تكان دهنده ترين خبرهايي بود كه در جريان همياري 5روزه براي «سيما» توجه همه را به خود جلب كرد.بركسي پوشيده نيست كه تمام زندانيان سياسي, با هر عقيده و مرام, و با هر وضعيت و موقعيت, گروگانهاي يك نظام پليد ضدبشري هستند. وقتي مي گوييم «گروگان» يعني از نظر آخوندها و جلادانشان داراي هيچ حق و حقوقي نيستند. همچنان كه در عملكرد سي ساله حاكميتشان نشان داده اند. براي رفع ابهام هم بگويم وقتي حرف از «قانون» مي زنيم منظور قوانين بين المللي و شناخته شده و به رسميت شناخته شده اي كه همه ملل و دول حداقل در حرف محترمشان مي دارند نيست. رژيم آخوندي چند گام عقب تر از همة انواع ديكتاتوريها است كه حداقل به صورت زباني قوانين عرفي و بين المللي را به رسميت مي شناسند.


آخوندها حتي به قوانين خود ساخته, و شرع ناميده, خود هم پاي بند نيستند. قتل عام سال67 نشان داد كه يك نفر كافي است زنداني سياسي رژيم آخوندي باشد؛ در اين صورت براي هميشه يك گروگان محسوب مي شود. يعني آخوندها به خود اين حق را مي دهند تا به هردليل و با هربهانه سراغشان برود, به سلول ببردشان, با شلاق به جانشان بيفتد, و حتي اگر لازم تشخيص داد اعدامشان كند. قتل عام سال67 به ما و همه نشان داد كه يك زنداني مي تواند 7سال زندان باشد بعد رژيم اعلام كند قصد شورش داشته و او را به دار آويزد. يك زنداني مي تواند بيمار باشد, آن هم نه يك بيمار معمولي, بلكه صرع شديد داشته باشد يا طوري باشد كه با ويلچر او را حمل و نقل كنند ولي بدون هيچ مانعي به دار بياويزندش. يك زنداني مي تواند اصلا در جريان عمليات فروغ جاويدان نباشد, ماهها در سلول و انفرادي و فرعي هاي گوهردشت باشد ولي او را بياورند و فردا صبح به دارش بزنند. اصلا يك زنداني مي تواند مدت محكوميتش تمام و مثلا آزاد شده باشد. ولي آخوندها مي توانند صدايش كنند, بعد به خاطر اين كه سالي چند در زندان بوده اعدامش كنند. با چه قانون يا مجوزي؟ «امام خميني» فتوا داده است. همين كافي است. يعني بالاتر از همة قوانين الهي و بشري فتواي يك دجال كينه جو و شقي قرار دارد. بعد از او هم ولي فقيهي خلافت مي كند كه اخيرا حيا را خورده و ولايت را بالا آورده كه ولايت فقيه شعبه اي از ولايت ائمه اطهار و ولايت رسول الله است.
ماندلا به درستي گفته است: «نظام زندان هر حكومتي به فشرده ترين و برهنه ترين شكل، درون مايه آن حكومت را باز مي تابد و و يژه گي هايش را. بدين معنا كه هر حكومتي مي تواند با دستي باز و بي دست انداز نظم و مناسبات دلخواهش را در زندان برقرار كند» و «نظام زندان در رژيم آخوندي» همان درون مايه خميني است كه به فشرده ترين شكل بيان مي شود. بي جهت نيست كه گفته اند دين و مذهب و خدا نام مستعار خود خميني است.
بنابراين در برخورد با مسائل زندانيان سياسي بايد برايمان روشن باشد كساني كه به عنوان زنداني سياسي در زندانهاي خامنه اي هستند «زنداني» نيستند بلكه زندان خود را در كام اژدها سپري مي كنند.
حال اين زندانيان, با تعريفي كه آمد, برمي دارند از جيره غذايي خودشان مي زنند تا به سيماي آزادي كمك كنند. كمكهاي ديگر هرچند به اندازه خود ارزشمند هستند اما تصديق مي كنيد كه اين يكي از جنس ديگري است؟
زماني بود كه ظلمت سانسور و اختناق اجازه نمي داد صداي اعترا ض هيچ يك از زندانيان سياسي به جايي رسد. هر از گاهي يك «گروگان آزاد شده» پيدايش مي شد و خبري از بندي و اعتراضي مي داد كه ماهها و حتي سالها قبل اتفاق افتاده بود. خانواده ها هم خودشان در بي خبري محض به سر مي بردند و در چنين ظلماتي دست جلاد هم باز بود تا هرآن چه كه مي تواند برآنان فشار بياورد. بنابراين اولين و آخرين وظيفه يك زنداني سياسي «مقاومت» بود. مقاومت هم به معناي حفظ سلامت سياسي و ايدئولوژيك خود بود. حتي وقتي حركت زندانيان شكل جمعي مي گرفت, مثلا اعتراضي مي كردند يا حتي براي خود روابط و مناسبات تشكيلاتي راه مي انداختند, باز هم جوهر اين كار دفاعي بود. اما حركتهاي اخير زندانيان سياسي نشان مي دهد كه مساله از اساس متفاوت است. زندانيان قهرماني كه با مقاومت هاي حيرت انگيزشان دژخيمان را به زانو درآورده اند مطلقا در فاز تدافعي عمل نمي كنند. لذا به خوبي و به بهترين وجه جاي خود را در جنبش سراسري باز مي كنند. به زبان ديگر همگام با اعتلاي جنبش سرنگوني طلب كه در فاز جديد خود زيباترين حماسه هاي تاريخ معاصر را خلق كرده است هر قشر و صنفي جايگاهي دارد و زندانيان سياسي, همچون اشرفيان قهرمان كه چندين ماه است در محاصره كامل به سر مي برند, در صف نخست اين جنبش مي درخشند. به نامه هايي كه مي نويسند و منتشر مي كنند نگاه كنيد, به موضعگيريهاي درخشاني كه با دلاوري در برابر ميرغضبهاي ولي فقيه دارند توجه كنيد, به فهرست انواع فشارها و توهين هايي را كه تحمل مي كنند دقت كنيد. بالاتر از همه به شهيداني كه عرضه كرده اند, و بي گمان خواهند كرد, بنگريد. همه و همه حاكي از تولد يك پديده نو و غير قابل قياس با گذشته است. زندانيان سياسي دور اخير با زندانيان سياسي دورهاي گذشته زندانهاي آخوندي متفاوت هستند. دلاوراني كه من از نام بردن تك به تكشان به خاطر رعايت برخي مسائل معذورم اكنون همپاي نهضت و جنبش نوين ما در فاز تهاجمي نسبت به رژيم آخوندي قرار دارند. و اين مساله به آنها نه تنها سيماي قهرماناني در زنجير كه قهرماناني ملي را مي دهد. البته هنوز زود است كه از اين شيردلان سخن بگوييم. محظوراتي چند كه همه و از جمله خودشان مي دانند ما را به سكوت و كتمان وادار مي كند. ولي ترديد نبايد كرد كه آينده بسا بيشتر و شگفت انگيزتر از اين دلاوران ياد خواهيم كرد. حافظة تاريخي مردم ما بسيار قوي است و خادم را از خائن به خوبي مي شناسد. بگذار عده اي گندم نماي جو فروش كه مطرودان بارگاه خليفه هستند پايشان نرسيده به بند همه ادعاهاي مطنطنشان را فراموش كنند و به هزار و يك زبان به سخن بيايند و همزبان با جلاد فتواي كشتار زندانيان بي دفاع را تاييد كنند. در مقابل ما يلاني داريم كه قد برافراشته اند. نه از مرگ هراسي دارند و نه داغ و درفش دژخيم مقهورشان كرده است. گردن فراز و بالا بلند يك به يك در صف نوبت از يكديگر سبقت مي گيرند و به ريش همه آخوندها و جلادان تف مي كنند.
همه اينها كه اشاره شد ما را در برابر اين سوال قرار مي دهد. براي كساني كه در كام اژدها زندگي مي كنند چه بايد بكنيم؟ آنها فشارهاي بسياري را در زندان تحمل مي كنند. خانواده هايشان نيز به هيچ وجه مصون از اين فشارهاي ضدبشري نيستند. پس علاوه بر وظيفة ادامه راه قهرمانان خود ما وظيفه داريم با همياري يكديگر به كمكشان بشتابيم. آقاي مسعود رجوي, رهبر مقاومت, در آخرين گفتگوي خود با اشرفيان به طور مشخص سفارش رسيدگي به بيماريهاي آنها و خانواده هايشان را كرد. اين سفارش را به عنوان رهنمودي زرين به كار بگيريم و هرگونه كه مي توانيم به ياري زندانيان خود بشتابيم. با هر امكان و به هر ميزان و به هر شكل كه مي توانيم. اين تنها يك وظيفه نيست. ديني است به شجاعان يعني كساني كه در كام اژدها آزادي را از ياد نبرده اند.

هیچ نظری موجود نیست: