۲/۳۰/۱۳۹۳

سنگين تر از دنياي شما

سنگين تر از دنياي شما
سنگين تر از دنياي شما
رنج من است
بر شانه هايي زخمي
از لرزيدن برگي در باد.

رنج من
سفر به بطن گل سرخ بود
و غرق شدن در لحظه آواز يك قناري
هنگام ديدن بغض هاي يك چلچله.

بر شانه هاي من گلي روئيده است.
با سايه اي سرد
در بادهاي لال
و سكوت در هياهوي تاريك روز.

اي زخم!
اي رنج!
اي برگ!
اين من و شانه هايم از آن تو!

3اسفند92

هیچ نظری موجود نیست: