۵/۲۷/۱۳۹۳
مادياني كه...
مادياني كه...
مادياني كه سر از پنجرة شب كشيد
با شيهه اي سپيد
تا عمق ناپيداي درياي تاريك تاخت؛
و به سوي پرنده اي گريخت
كه در بامداد مي پريد
و نام پر ترانه اش را
در خيابان هاي روز ثبت كرده بود
14مرداد93
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر