۲/۱۶/۱۳۸۸

شاعران و مردگان


شاعرانِ ساكت، قايقهاي درهم كوفتة توفانند
جاري در رودخانة ترس.
و مردگان،
شاعرتران خموش اند.
آنان كه ديده،
اما فراموش كرده اند.



يعني آن چه را كه مي گويند،
نصيحت گوركني است پر زور
كه خاك مسلول تجربه هايش را
براي نسياني بيشتر
بر مرده اي بي كفن مي پاشد.

مردگان، آن چه را كه نمي گويند
شعري است در باب حقيقت.
و شاعران مي دانند
حقيقت همان چيزي است
كه وقتي آنها ساكت اند كسي نمي گويد...
شاعران بهتر از مردگان آموخته اند
وقتي شاعري براي آزادي گريه نمي كند،
جنايت مثل رودي از وبا
مملو از لاشه هاي پرحرف ادامه خواهد يافت.

مردگان بهتر مي دانند
شاعران بهترين مردگان نيستند
وقتي كه جنايت را فراموش كرده اند.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

با سلام و تشکر :

واقعا که اگر همه هنرمندان ما اینگونه به مسولیت خود نگاه میکردند - جایگاه و نقش هنر و هنرمند می توانست چه تاثیری بسزا در مقاومت یک خلق ایجاد کند .

موفق و پیروز باشید

ناشناس گفت...

سلام بر شاعران آزاده و تبعیدی
شما عزیزان تاریخ را واقعی تر از مورخین براای نسلهای بعدی بازگو می کنید.
ولی شاعران پیشگویان خوبی نیستند. چون عاشقان امروزند.

بلی خاکستر شاعران هم سخنهای بسیار دارد.
شما ونوس های این آسمان مقاو مت هستید.
موفق باشی یار عزیز.