۱/۰۸/۱۳۹۲

در من برگي نمي لرزد


در من برگي نمي لرزد

 

باز هم امشب در من برگي نمي لرزد

پرنده اي نمي گريد

«ماه»ي ميان ابرها مستي نمي كند

در من هيچ مرغي نمي خواند

هيچ شهري چراغاني نيست

خياباني در ازدحام خود فرياد نمي زند

مسافري گم نمي شود

در من كودكي نمي گريد

هيچ مردي لبخند نمي زند

و زني منتظر نيست.

من كويرم

و شبم بي ستاره است

و شعر

بغض من است در اين سكوت بي شعر

كه دور از تو مرده است.

10بهمن91

هیچ نظری موجود نیست: