۱/۲۶/۱۳۹۲

باد كه مي |آيد



باد كه مي آيد
باد كه مي آيد ماه را مي برد
و من دربه درم؛
با قلبي خونچكان
و روحي آواره تر از همة بادها.

باد كه مي آيد
و ابر را مي پراكند
در خيابانهاي حسرت مي لرزم
مثل برگي گمشده در ويراني درخت. 

باد كه مي آيد
داغدار كوچه هاي بي آرزويم
و تنم تبدار شرم است
از توافق لبخند و انتظار.

باد كه مي آيد
بي ياد كهنسالي ماه،
با شوق ديدار سالهاي دور،
در جواني هايم سفر مي كنم.

11فروردين92

هیچ نظری موجود نیست: