۷/۲۸/۱۳۸۸

سردار «جسم ناقابل» و قضيه آبروي امام

چند روز پيش پاسدار نورعلي شوشتري در جريان يك عمليات انتحاري كشته شد. در اخبار آمده است كه او بارها به همكاران خود گفته بود كه «آرزو دارم جسم ناقابلم را فداي نظام بكنم».
از عكسهاي او برمي آيد كه ايشان اصلا معناي «ناقابل» را هم نمي فهميده است. عكسها نشان مي دهند كه «جسم» ايشان چندان هم ناقابل نبوده است. شايد هم به آن يكي سردار، فيروزآبادي، نگاه مي كرده كه در رقابتي پيروزمند با «خرس» در طول و عرض به طور مساوي رشد كرده است. ولي مهم نيست. اين نافهمي تنها منحصر به درك ابعاد جسم خودشان نبوده است. خيلي چيزهاي ديگر هم نمي فهميده كه اگر مي فهميد به اين مدارج پاسداري صعود نمي كرد. شرط رسيدن به اين مدارج نافهمي مطلق است كه ذيلا ما يك نمونه اش را ذكر مي كنيم.



خبرگزاري فارس كه متعلق به همگنان پاسدار شوشتري است در ذكر مصيبت از دست دادن او از جمله نوشته است: « با وقوع عمليات مرصاد وي به توصيه مقام معظم رهبري مسئوليت اين عمليات غرور آفرين را بر عهده گرفت و به نقل از شهيد صياد شيرازي فرماندهي خوبي از خود به نمايش گذاشت تا جايي كه در تماس مرحوم حاج سيد احمد خميني با وي و ابلاغ گزارش پيشرفت عمليات توسط آن مرحوم به امام خميني (ره)، حضرت امام خطاب به سردار شوشتري مي فرمايند: "در اين دنيا كه نمي توانم كاري بكنم. اگر آبرويي داشته باشم در آن دنيا قطعاً شما را شفاعت خواهم كرد».
دقت در اين چند خط بسياري از خصوصيات او را روشن مي كند. ايشان در عمليات فروغ جاويدان ور دست صياد شيرازي قصاب معروف و معدوم بوده است. ايشان رابط ميدان با گرگ زاده خميني بوده و اخبار را مستقيما به او و خميني مي رسانده است.
همچنان كه مي دانيم در اين عمليات نزديك به 1300مجاهد به شهادت رسيدند. و همان طور كه از اسناد و عكسهاي منتشر شده برمي آيد رذالت و قساوت پاسداران در برخورد با مجاهدين غير قابل توصيف است. عكسهاي منتشر شده، كه فقط گوشه اي از كل حقايق را نشان مي دهند، روشن مي كنند كه امثال شوشتري تنها دستشان به خون 1300 مجاهد آلوده نبوده است. آنها از شليك آرپي جي به نقاط حساس زنان شهيد و آويزان كردن اجسادشان از درختها و صخره ها نيز دريغ و ابا نكردند. شاهدان صحنه گزارشهاي تكان دهنده اي از مشاهدات خودشان را نوشته يا نقل كرده اند. و صد البته كه سردار شوشتري در همه اين جنايتها نقش فرماندهي داشته است. يك پاسدار معمولي هم نبوده است. براي همين هم به صورت كاملا چشم گيري مورد تشويق خميني قرار گرفته است.
اما من شك دارم كه سردار شوشتري معناي حرف امامش را درست و حسابي فهم كرده باشد. يكبار ديگر ببينيم جمله دجال مدفون جماران چيست؟ « در اين دنيا كه نمي توانم كاري بكنم. اگر آبرويي داشته باشم در آن دنيا قطعاً شما را شفاعت خواهم كرد»
معناي نهفته در حرف دجال كه صدها تن مثل شوشتري به چشمه مي برد و تشنه برمي گرداند اين است كه رفته اي به ميدان، در قتل 1300مجاهد شركت مستقيم داشته اي، با اجساد زنان و مردان مجاهد هم آن گونه رفتار كرده اي، و حتما خيلي كارهاي ديگر هم كرده اي كه هنوز لو نرفته است، اما من «« در اين دنيا كه نمي توانم كاري بكنم» يعني خلاصه رويت زياد نشود و انتظاري نداشته باش! مي ماند آن دنيا! « اگر آبرويي داشته باشم در آن دنيا قطعاً شما را شفاعت خواهم كرد» يعني حتي در آن دنيا هم «شفاعت» از سردار شوشتري مشروط به داشتن «آبروي امام» است. و حتما مي دانيم كه خميني آبرويش را هم با پذيرش آتش بس معامله كرده بود. يعني بي جهت وقت تلف نكنيم، چه قبل و چه بعد از آتش بس اصلا آبرويي نداشت كه بعد بتواند شفاعت سردارش را بكند. يعني اين دنيا كه هيچ، حضرت امام اجر سردار شوشتري در آن دنيا را هم حواله به يك چيز ناداشته كرده است. خلاصه تف هم كف دست اين سردار آدم كش و جاني خود نگذاشته است. و اين را مي گويند رندي و دجاليت با مارك انحصاري امام خميني. محصولي كه قبل و بعد از او هيچ كس توان توليد نوع مشابهش را نداشت.
با اين حساب من حق دارم كه شك كنم شوشتري حرف امامش را نفهميده؟ تا آن جا كه به شناخت «گله»اي پاسداران مربوط مي شود بعيد مي دانم كسي از آنها فهم و شعور اين مسائل را داشته باشد.



هیچ نظری موجود نیست: