۸/۱۵/۱۳۸۸

نه هاشمي! نه احمدي، لعنت به بيت رهبري



ديروز ، در سيزده آبان، يعني سالروز تسخير سفارت آمريكا مردم به خيابانها آمدند. پيش از آن خامنه اي و باند مفلوج و ملعونش هرچه كردند نتوانستند مانع شوند. مثل سالهاي قبل و مثل همه ديكتاتورها از همه سلاحها و امكاناتشان استفاده كردند. بيشتر از همه روي اين كوك بودند تا به ترس دامن بزنند. همه، و از جمله خود خامنه اي، مي داند كه اگر قرار باشد يك كاري نشود؛ براي نشدنش بايد هركاري كرد. ولي وقتي هم شد، شده است ديگر. نمي توان جلويش را گرفت. چيزي شبيه به سيل است. قبل از اين كه راه بيفتد بايد تدابيري انديشيد.




خامنه اي هم بسيار حواسش جمع است. هركاري از دستش برآمد كرد. و اگر نشد، يعني مردم نترسيدند و به ميدان آمدند، دليلش اين نبود كه خامنه اي از عواقبش بي خبر بود. يا كوتاهي كرده بود. واقعيتش اين است كه خيلي كارها ديگر دست او نيست. هركاري هم بكند نمي شود. زيرا كه ترس مردم فروريخته است. و تا به حال عامل يك موفقيت امثال سردار «رادان» ها ترسي بود كه برمرد حاكم بود. اگر هم به اسم «اراذل و اوباش» آن بلاها را سر جوانان مردم در مي آوردند و علنا هم نشان مي دادند و عكس و فيلمش راهم به رخ همه مي كشيدند اين نبود كه ندانند ضرر مي كنند. هر بچه اي هم مي داند كه نشان دادن شكستن دست مردم با باتوم و آن طور وحشيانه روي اسفالت كشيدنشان و سوار چهارپا كردنشان به نفع هيچ حكومتي نيست. اما خامنه اي با وجود همه اين آگاهيها اين كارها مي كرد و شورآبادها و كهريزكها راه مي انداخت. براي اين كه منفعت بسيار بزرگتري در آن نهفته بود. ديكتاتور با «ترس» زنده است. با ترس مردم «پايدار» است. و وقتي ترس مردم ريخته شود همه سرمايه هاي ديكتاتور برباد مي رود.
و حالا ما با مردمي روبه رو هستيم كه هربيننده و ناظري را به تحير وامي دارد. يادتان هست كه تا همين چندي پيش چه تحليلهايي مي شد و چه تبليغاتي راه انداخته بودند كه مردم ديگر پاسيو و نااميد شده اند، مردم فكر نان و آب خودشان هستند. مردم از سياست زده شده اند. مردم از هرچه دين و مذهب و خدا است گريزان شده اند، و انبوهي ديگر از اين لاطائلات كه همه و همه مبين ترس تحليل گران و نويسندگانش بود. در همين اندك مدت مردم ما خيلي از تئوريها را به باد دادند و سوزاندند. مردم نشان دادند بسيار فهميده تر و روشن تر از كساني هستند كه آن تصورات ابلهانه را در موردشان داشتند. نشان دادند بسيار سياسي تر از آنهايي هستند كه غير سياسي مي دانندشان. و نشان دادند بعد از 30سال اختناق و تبليغ خرافه بهتر و بيشتر از بسياري مي فهمند كه ادعاهايشان گوش فلك را پر كرده است.
در روز سيزده آبان، مردم گام جدي ديگري در راه اعتلاي جنبش برداشتند. اگر تا به حال به صورت پراكنده پاي خامنه اي به ميان مي آمد در روز سيزده آبان با پاره شدن تابلو بزرگ عكس خامنه اي بت بزرگ شكسته شد. پرده ها به كناري زده شد و دشمن اصلي مردم به همه رخ نماياند. مردم شعار مي دادند : «نه هاشمي نه احمدي، لعنت به بيت رهبري» و با گامهاي استوار از روي عكس خامنه اي عبور مي كردند. راستي ياد لحظات خود پايين كشيدن مجسمه شاه در سال57 نيفتاديد؟ من شاه ديگري را مي ديدم كه صداي انقلاب را خيلي ديرتر از آن يكي شاه شنيده است.
شعارهاي مردم در سيزده آبان حاوي يك پيام اصيل بود. ارتقايي بسيار پرمعنا كه رهنمود براي روزهاي بعد است. شعار عليه خامنه اي يعني عمود خيمه نظام را بايد هدف قرار داد. اين شعار است كه وحدت بخش است. و اين شعار است كه مرزبندي دوست و دشمن را مشخص مي كند. حتي «احمدي نژاد»ها هم كوچكتر از آن هستند كه شعار اصلي اين جنبش باشند. همه مي دانند و بهتر از همه و بيشتر از همه، خود خامنه اي گفته است كه مشكل اصلي خود ولي فقيه است. شعار عليه ولي فقيه است كه وحدت درون خلق را قوام مي بخشد. متقابلا بر تفرقه دشمن مي افزايد. روحيه مردم را بالا مي برد. و متقابلا بيشترين ضربه را به نيروهاي درمانده سركوبگر مي زند. من چندين خبر و گزارش به دستم رسيد كه نوشته بودند نيروهاي سركوبگر روحيه قبل را نداشتند. در عوض اين مردم، به خصوص زنان، بودند كه با شهامت مي ايستادند، كتك مي خوردند و شعار مي دادند. يكي از شعارها اين بود: «رهبر ما جعلقه، ولايتش معلقه»! گوياتر از اين چه بگويند؟
اين دستاورد بزرگ را پاس بداريم. و بينديشيم در روزهاي آينده همين شعار را چگونه گسترش دهيم و چگونه تعميق كنيم. واقعيت اين است كه خامنه اي مي داند فرصت زيادي ندارد. دست و پا زدنهاي او هم بسيار مضحك است. ولي ما هم بايد بدانيم. با هوشياري گام برداريم و با آگاهي تمام دشمن اصلي را نشانه برويم. تضمين وحدت و قوت ما در اين نكته است.


هیچ نظری موجود نیست: