خواهران، برادران و فرزندان عزيزم
من به عنوان يك نويسنده و يك روزنامه نويس ايرانى كه بيش از 45 سال است كه قلم ميزنم و سردبيرى مجلاتى مثل تهران مصور، كودك و زندگى و جوانان رستاخيز رو بعهده داشته ام و همچنين سردبير داخلى روزنامه رستاخيز رو و نيز افتخار اين رو دارم كه در حال حاضر عضو هيئت دبيران كانون نويسندگان ايران در تبعيد هستم، به ايرانى بودم خودم افتخار مى كنم. و بابت ايرانى بودن خودم به جهان فخر مى فروشم. زيرا سرزمينى كه من در آن متولد شده ام، شير آهن كوه زنان و شير آهن كوه مردانى را در دامن خود پرورده است كه اكنون در شهر اشرف خواب از چشم اليگارشى آخوندى و جنايت كاران رژيم حاكم بر ايران ربوده است.
بله اشرف شهر شرف است. و مايه افتخار هر ايرانى آزاده و هر نويسنده و روشنفكر متفكر است. من پيامى براى دلاوران غيور و جسور اشرف دارم. نخست اينان چه پيروز شوند، چه موفق شوند اليگارشى آخوندى را سرنگون بكنند و چه به شهادت برسند نامشان با حروف زرين بر اوراق خاطرات و نيز مبارزات و تاريخ 30 ساله اخير نگاشته خواهد شد. اين طلايه داران آزادى چه رژيم ايران بخواهد و چه نخواهد بى ترديد در آنچه در داخل ايران ميگذرد بطور مستقيم و غير مستقيم تاثير مثبت داشته اند و دارند. از تظاهرات دانشجوئى گرفته تا تظاهرات كارگران، معلمان وديگر اقشار جامعه ايران. اين جوانان بايد مورد افتخار همه ما باشند.اما پيام ديگرى دارم براى اليگارشى آخوندى، براى حكومت جنايتكارى كه طى سى سال ميليونها تن كشته، فرارى، اعدامى، مفقودالاثر در كارنامه سياه خودش داره. اليگارشى آخوندى بايد بداند با دست آويزى و نيرنگ و خدعه و اجير كردن چند مزدور دولت عراق، نه مى تواند حركت مردم ايران را متوقف كند و مردم ايران اين اجازه را به او خواهند داد. اشرف در راس همه اينها قرار دارد. حكومت اسلامى كشته است كه بترساند و ترسانده است كه بماند. اما دلاوران اشرف و آنها كه در داخل ايران مبارزه مى كنند – از زنان گرفته تا فرهنگيان و دانشجويان، اين ماشين هراس را از كار انداخته اند. اكنون دولت حكومت خامنه اى و پاسدار احمدى نژاد مستعصل شده اند. اين است كه من به اشرف افتخار مى كنم. به ساكنان اشرف افتخار مى كنم. از اعدام خبيثانه و جنايتكارانه حجت زمانى – چيزى نمى گذرد. اگر اين دولت مى توانست بر اوضاع حاكم بشود با اعدامهاى سال 62 و 67 به اين مهم براى خودش رسيده بود. اما هر قطره خونى كه بر زمين مى افكند، هر حجت زمانى كه بر دار مى كشد، از خونشان سياوشان، هزاران و صدها هزار، حجت زمانى در سرزمين ايران ميرويد. و اكنون سرزمينى با 70 ميليون حجت زمانى، روياروى اليگارشى آخوندى ايستاده است. اليگارشى آخوندى بايد برود و ميرود، با توان شما، با بازوى شما، با نيروى دلاوران اشرف، با خيزش دلاورانه دانشجويان، معلمان، كارگران و زنان ايران. اين حكومت خواهد رفت. پيام ديگرى هم دارم براى دولتمردان عراقى. دولتمردان عراقى بايد بدانند كه اليگارشى آخوندى حكومت خدعه و نيرنگ است. اگر دل بسته اند كه اين حكومت به نوعى در آرامش عراق به آنان كمك كند. ااشتباه مى كنند. آنچه در عراق مى گذرد از تهران نشئت مى گيرد. از بيت خامنه اى – از بيت پاسدار احمدى نژاد، از وزارت اطلاعات، از سپاه پاسداران، از بسيج. دولت عراق بداند اگر موئى از سر دلاوران اشرف كم بشود ملت ايران، روشنفكران ايران، يا حداقل بخشى از ملت ايران و بخشى از روشنفكران ايران، اين گناه را هرگز بر دولت مردان عراق نخواهند بخشيد. عداوت و كينه اى بين آنان و ملت ايران و نيز بخشى از ملت عراق، بويژه عشاير، بويژه روشنفكران، كينه و عداوتى اصلاح ناپذير توليد خواهد شد. دلتمردان عراق بايد بدانند كه رژيم اليگارشى آخوندى، حكومت خامنه اى، حكومت جلادان، حكومت پاسداران، ابتدا از آنها خواستار اخراج مجاهدين يا تحويل آنان به ايران هستند. چون چنين تقاضائى را برآورند، مرحله بعد از آنها خواهند خواست كه افرادى شبيه مقتدا صدر و ديگران و يا بقاياى الغاعده كه در عراق هست حكومت را بدست بگيره و يك حكومت جنايتكارى شبيه آنچه كه در ايران حاكم هست در عراق بر سر كار بيايد. و بعد تمام اين دولتمردان عراق يكى از پس ديگرى، همچنان كه دولتمردان زمان شاه اعدام شدند و نابود شدند، اعدام و نابود خواهند شد. من از اين پلتفورم به دلاوران اشرف درود ميفرستم। من به دلاوران اشرف حسادت مى كنم. حسادت مى كنم كه چرا من جزو آنها نيستم. كاش منهم در كنار آنان بودم. و به مريم و مسعود بايد بابت تشكلى كه بوجود آورده اند هم تبريك گفت و هم هر جورى كه ميشود از آنها حمايت كرد.
متشكرم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر