۱/۱۶/۱۳۸۸

يك نظر رسيده و يك تبري جدي


امروز يك ايميل از طرف يك «ناشناس» برايم رسيده بود. مثلاً نظري در مورد مقالة " اشرف، شهر خواهر و پارتيزان پير ".
ايميل را كه خواندم از شدت خشم نمي دانستم چكار كنم. با اين كه اصلاً در روال كار و زندگي من اين گونه دهان به دهان شدنها نيست، اما ساده ترين كار اين بود كه ايميل را منتشر نكنم. و انگار نه انگار. ولي دلم نيامد. گفتم محض اداي دين اين چند خط را بنويسم.

اول متن كامل ايميل را بخوانيد و حدس بزنيد كه چرا اين قدر عصباني شده ام. در ايميل آمده است: «عزيزم مي دوني چرا اين پارتيزان پير را اعدام نكردند؟ واسه اين كه مثل شما منافقين با امپرياليسم و فاشيسم معامله كرد در واقع شد يك مزدور ، درست مثل شما، عجب پر رو هستيد شماها ، تو دامن صدام رشد كنيد و اسمش را بگذاريد مبارزه، اينقدرحماقت از آدم مگه سر مي زنه؟ شما تمام شده ايد، نگران ملت ايران هم نباشيد به تنها چيزي كه فكر نمي كنند خودفروختگاني مثل شماست.شما را با افكار ماليخوليايي اتان تنها مي گذارم».
راستي از چه چيز اين فحاشي گزيده و ناراحت شده ام؟ از اين كه ما را «منافقين» ناميده؟ خوب اين كه چيز تازه اي نيست. با همين يك كلمه خودش را لو داده كه كيست. از اين كه به «پارتيزان پير» هم رحم نكرده و او را مزدور امپرياليسم و فاشيسم خوانده؟ اين هم براي دون الدو اصلا تازه نيست. در كونئو كه بودم گفتند چندي پيش شكنجه گاهي را در اطراف شهر پيدا كرده اند كه دون الدو را در آن جا شكنجه داده اند. اما اگر به اين نويسنده نه چندان ناشناس باشد حتماً مثل پدر عقيدتي اش، خميني، شرمي نخواهد كرد كه مدعي شود «خودش خودش را شكنجه كرده» ...و راستي نكند از اين كه ما را خود فروخته و در دامن صدام رشد كرده و داراي ماليخوليايي ناميده است ناراحت شده ام؟ ولي باور كنيد اصلا و مطلقا اين چيزها ناراحتم نكرد. همه اين كلمات قبل از هرچيز نشان مي دهد كه نويسنده با كدام مركز غيبي خط وصل دارد. بنابراين، اين حرفها برافتخارات ما مي افزايد. تنها يك چيز است كه خيلي گزنده است. من خواستم از آن تبري بجويم. مي دانيد، فقط يك كلمه بود. اولين كلمه نوشته. نوشته بود: «عزيزم»
با نويسنده اصلاً كاري ندارم. حرفي هم ندارم. يعني داريم ولي كارها و حرفها يي كه داريم روي سايت تعيين تكليف نمي شوند. جاي ديگري، كه هم او مي داندو هم من كجاست، بايد به اين مسائل رسيدگي كرد. ولي خواستم از تمام دوستان و عزيزاني كه ايميل را مي خوانند عذرخواهي كنم. من شرم مي كنم از اين كه « عزيز»چنين فرستنده اي خطاب شده ام.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

یار عزیز وارجمند
خورشید را نمی توان به زیر کشید و تمامی حقایق تاریخ بر همگان آشکار می باشد.
بهتر بود که به این خزعبلات این فرد اهمیت نمی دادید و در حال لجنزار خود رها می کردید
همیشه پایدار باشید

ناشناس گفت...

دوست عزیزم

خواهش دارم که زمان نظرات را اصلاح کنید.
با تشکر