۲/۰۸/۱۳۹۸

بتخانه را بیارای!


بتخانه را بیارای!
چراغ بتکده خاموش
بگشای پنجره را به روی تاریکی!
بت من می آرامد
هنگام خواب پنجره ها
در آشیانة سنگی کوچکی که بتخانة من است.

بر لبة‌ آفتاب و هرة افق
هر بامداد
با هزار وسوسة رنگارنگ
بر کاکل زرد بتم
نماز می برم.

بتخانه را بیارای!
بت من بیدار شده است،
از خواب ناز شبانه،
و می پرد از قصر پوشالی پرشکوه خود،
شاخه به شاخه.
۷دی۹۷

هیچ نظری موجود نیست: