جنبش گل سرخ در نام تو كه وطن مني
هودجي
از گل سرخ
بر
شانه هاي جاري موج
دريا
چه اندك است
وقتي
كه تو مي گريي!
در
چشمانت با هاله اي از ابري سرخ
گل
خونيني رويان است؛
تو در
زخم خانه داري
من در
تو اي وطنم!
اين
گل روئيده بر دستان من
ـ اين
پرچم سرخ افراشته ـ
پيراهن برادرم بود كه باد برايم آورد.
و نام
يك شهر مقتول را دارد!
در
غار فراموشي ها
مي
ميرم
براي
تو؛
تو كه
وطن همة كبوتراني.
تو اي
گل سرخ آتشين!
كه
نمرده اي در بادهاي هرزه، ملت مني
نام
تو كشور من، وطن من است
زنجيرها
و ريشه هايم در تو است.
در تو
خانه داشتم
با
نام تو نفس كشيدم
و
روئيدم شكفته تر از يك شهر
باليدم
مثل يك كشور، مثل يك وطن.
در
خيابان بادهاي عريان
چيزي
به جهان مي افزايم
هربار
كه نامت را
بر
برگهاي سرگردان پائيزي مي نويسم.
در
غار فراموشي ها
مي
ميرم
براي
تو؛
تو كه
وطن همة كبوتراني.
6آذر95