۱۱/۰۴/۱۳۹۵

حلب سلام!

حلب سلام!

براي حلب كه ويران شد ولي نمرد

گلي كه بر سينة دختركان شكفت
بوي باروت مي داد.
غرش سهمگين هواپيماها
تكرار كابوس ويراني بود
و بر خانه ها و مدرسه ها و گلها
مرگ باريد.


حلب!
چه اندوهناك است
از دور به ساختمانهايت نگاه مي كنم
و ويراني در جانم مي دود.
شرمنده ام حلب
شرمنده كه تو را از دور ديدم
و سرفرازم از اين كه ايستاده ويران شدي.

سكه هاي يك تومني، اسكناسهاي صدتومني و خائنان يك پولي

سكه هاي يك تومني،  اسكناسهاي صدتومني و خائنان يك پولي

«رمز عبور» نام يكي از دهها نشرياتي است كه توسط عوامل وزارت اطلاعات آخوندي در ايران منتشر مي شود. جلد دوم شمارة 21 (تير و مرداد1395) اين نشريه به دست من رسيده است. خود نشريه در معرفي خودش از مركز اسناد انقلاب اسلامي و هم چنين از روزنامة كيهان و حسن شايانفر و مهدي رمضاني تشكر كرده است. تيتر بزرگ اين نشريه «رونمايي از چند سند مهم و تاريخي درباره سازمان مجاهدين خلق در ويژه نامه «رمز عبور» و  «5دهه نبرد با التقاط و ترور» است. بنابراين پيشاپيش مي توان فهميد اين نشريه «تحقيقي» از چه قماش است و به چه كار آمده است.
در اين نشريه مصاحبه هاي متعددي با عناصر اطلاعاتي سپاه و وزارت اطلاعات دربارة جريان مجاهدين از سالهاي 1360 به بعد شده و هريك از آنها با ديد خود به گوشه اي از حوادث و اتفاقات پرداخته اند. غرض من پرداختن به مجموعة اين نشريه نيست. هرچند كه جا دارد به دقت خوانده شود. علي الحساب به مصاحبه اي مي پردازم كه با شخص مجهول الهويه اي صورت گرفته كه با عنوان «مسئول بررسي بخش التقاط واحد اطلاعات سپاه» معرفي شده است. مصاحبه كننده از «مهمان نوازي و خوش كلامي» ايشان بسيار سخن گفته كه ما در مي گذريم و به نكته اي از حرفهايش مي پردازيم. مصاحبه كننده يك جا از او سؤال مي كند: «برخيها معتقدند در مسئولان نظام يك ديدگاهي وجود دارد كه سازمان(مجاهدين) كلا محارب است و همه را از دم بايد از ريشه زد. اما ديدگاه ديگري هم بود كه مي گفت ما بايد به سراغ رأس و مركزيت برويم و رأس را بزنيم و به تبع آن شاخ و برگها مي افتند و تلفات ما هم كمتر مي شود». و «مسئول بررسي بخش التقاط واحد اطلاعات سپاه» پاسخ مي دهد: «يك ديدگاه كاملا سطحي و نا آگاهانه تا نگاهي كه مي گفت هركسي را از منافقين گرفتيد ـ توبه و بريدن و اين حرفها معني ندارد ـ همه را بكشيد اينها آدمهايي بودند كه ماهيت سازمان را مي شناختند ولي خيلي تند بودند. نگاه هاي بينابيني هم وجود داشت نگاهي كه مي گفت همه را بكشيد نظرشان اين نبود كه به رأس ضربه نخورد ولي به قولي سر جمع كردن سكه هاي يك توماني از روي زمين بود كه اسكناس صد توماني كمي بالاتر را نمي ديد. هي شما مي گفتيد اسكناس صد توماني يك كمي بالاتر افتاده است ولي او سكه هاي يك توماني جمع مي كرد. نه اين كه از اسكناس صد توماني بدش بيايد و بگويد صد توماني خوب نيست و بايد يك توماني بردارم... اما ديدي در سپاه بود ....كه مي گفت هرچيزي را به دست مي آوريد بايد فورا ببينيد بالاي آن چيست» (رمز عبور  جلد دوم شماره 21 صفحه ـ 186ـ187)
جناب «مسئول» مربوطه به طور آشكاري به تقابل دو خط در مورد مجاهدين در درون رژيم اشاره مي كند. اندكي در همين دو خط درنگ كنيم.

۱۰/۱۹/۱۳۹۵

گزارشي از زندان كاشان

گزارشي از زندان كاشان

به دنبال انتشار اسامي برخي از جلادان رژيم آخوندي كه در كشتار مجاهدان و مبارزان طي ساليان حاكميت آخوندي دست داشته اند نامه ها، اطلاعات و اسنادي به دستم رسيده است كه سعي خواهم كرد هريك را به نحوي منتشر كنم. بديهي است كه لازم است اين اطلاعات بيشتر تدقيق شوند. اما تا همين حد هم كه هموطنان به اصل مسأله توجه كرده و دست به گردآوري اطلاعات مربوط به شكنجه و زندان و اعدام كرده اند قابل ارج گذاري است. از هموطنان تقاضا مي كنم آنان نيز اطلاعات خود را ولو اندك باشد بنويسند و برايمان ارسال كنند.

فصل پنجم

فصل پنجم
زمان پرشتاب تر از شهاب خيال مي گذرد،
و آن كس كه به تصادف
سكة صبح دومين روز بهار را
به نام خود زد
سالهاي حادثة تنفس را
با خاطرات مدفون در خاكهاي قديم سپري كرد.

۱۰/۱۶/۱۳۹۵

جنبش گل سرخ در نام تو كه وطن مني

جنبش گل سرخ در نام تو كه وطن مني

هودجي از گل سرخ
بر شانه هاي جاري موج
دريا چه اندك است
وقتي كه تو مي گريي!

در چشمانت با هاله اي از ابري سرخ
گل خونيني رويان است؛
تو در زخم خانه داري
من در تو اي وطنم!

اين گل روئيده بر دستان من
ـ اين پرچم سرخ افراشته ـ
 پيراهن برادرم بود كه باد برايم آورد.
و نام يك شهر مقتول را دارد!

در غار فراموشي ها
مي ميرم
براي تو؛
تو كه وطن همة كبوتراني.

تو اي گل سرخ آتشين!
كه نمرده اي در بادهاي هرزه، ملت مني
نام تو كشور من، وطن من است
زنجيرها و ريشه هايم در تو است.

در تو خانه داشتم
با نام تو نفس كشيدم
و روئيدم شكفته تر از يك شهر
باليدم مثل يك كشور، مثل يك وطن.

در خيابان بادهاي عريان
چيزي به جهان مي افزايم
هربار كه نامت را
بر برگهاي سرگردان پائيزي مي نويسم.

در غار فراموشي ها
مي ميرم
براي تو؛
تو كه وطن همة كبوتراني.

6آذر95