۲/۱۰/۱۳۹۹

کلام آخر


کلام آخر
برای سهیل عربی
وزندانیان مظلومی که
 در زندان همچنان ایستاده اند
هرگز خیانت نکرده ام،
به چشمانم که حادثه را دیده اند.

چشمانم را به در آورید!
و لبانم را
که بوسیده ام برادران تشنه ام را بسوزانید!
من به آن چه که دیده ام، به آن چه کرده ام
هرگز خیانت نمی کنم.

عشق من همیشه بی واهمه
از شیخان و همزاد ابلیسان بوده است
و در تنگنای حادثة‌ مقدر
تماشاچی مرعوب مصیبت نبوده ام.

مرا مثل کسی بسوزانید
در ثانیه حریق پیراهنش را به باد سپرد
و عریان تر از تمام درختان پائیزی ایستاده مرد
مرا مثال جانانی بردار کنید
که لبخند را فراموش نکردند در سپیدة دار

می دانم!
می دانم که خدا نمی پذیرد بغض مرا
که جان نهاده ام در گذرگاه زمان
برای جانانی که به من آموخت
با درخت و آسمان و ابر سخن بگویم
و دوست بدارم آن کس را جانانی دارد.
فروردین۹۹

تصنیفی بخوان برای پلنگ



تصنیفی بخوان برای پلنگ
تصنیفی بخوان برای آن پلنگ
که جاپای خونین اش در خیابان دیده می شود
و برفهای ترس
ذوب شده اند در بامداد راهی که رفته است.
۹اردیهشت ۹۹

۲/۰۵/۱۳۹۹

در تیارت ماست خوری کریم شیره‌ای های عاقا چه می‌گذرد؟

در تیارت ماست خوری کریم شیره‌ای های عاقا چه می‌گذرد؟


قاعده مسابقه فرح انگیز ماست خوری بر این است که دستها را از پشت ببندند و صورتها را در کاسه ماست فرو کنند. هرکس که زودتر ماستش تمام شود و به کاسه لیسی افتد برنده مسابقه است. این برنامه از جمله «تیارت»های دوران قجری است. و قاعدتا اگر کریم شیره‌ای دلقک دربار ناصرالدین شاه هم در این مراسم «شادی افزا» حضور داشت نکاتی را درباره «عذر بدتر از گناه» که به جناب ناصرالدین شاه گفته بود تکرار می‌کرد.
حالا، بعد از گذشت این همه سال و سپری شدن عصر قاجار و پهلوی، خامنه‌ای به فکر راه انداختن یک تیارت جدید ماست خوری افتاده و کریم شیره‌ای های خود را هم جمع کرده تا حرفهای گنده گنده مثلا تحقیقی و علمی بزنند و برای توجیه درماندگی عاقا دلیل بتراشند.
قضیه این است که کفگیر عاقا بدجوری به ته دیگ خورده. از آن طرف مجاهدینی که هنوز بعد از پنجاه و پنج سال «گروهک» هستند و از توفانهای قتل عامهای متعدد شاه و خمینی جان سالم به در برده‌اند. آنها با موشکهای حاج قاسم و لشگر کشی های جواد مالکی و هادی عامری هم از بین نرفته‌اند. درست برعکس دارند روز به روز بیشتر اوج می‌گیرند. پس مقام معظم دست به دامن چند نعش تعزیه شده و هی سیخ به نقاط مختلف بدن آنها فرو می‌کند تا بلکه خبری بشود و امان از یک نفس! هرچه هست عفونت پراکنی است و مضحکه سازی.
چندی پیش یک مرده سیاسی که به اعتراف خودش از سال پنجاه آرد مبارزاتی خود را بیخته و الکش را هم آویزان کرده بود به میدان آورده شد تا زمان بازیافته و خاطرات خودش را بنویسد. اما خاطرات تبدیل به یک عقده گشایی دیر یافته شد. ردیف کردن مشتی دروغ و دغل و تهمت کینه ورزانه دردی نه از مقام عظما و نه از نویسنده‌ای که این بار نقش کریم شیره‌ای دربار عاقا را بازی می‌کرد دوا نکرد. خاطرات بهمن بازرگانی شد ادعا نامه علیه هرگونه مبارزه، هرگونه تشکل و هرگونه فداکاری و استواری. این بود که به فرموده عاقا حاج آقا علوی جلسات متعدد برای تبلیغ و معرفی کتاب ایشان راه انداخت. و یکباره کشف شد که جناب نویسنده خاطرات کتابی نوشته است که بیشتر از یک کتاب است!‌ همانطور که «همینگوی بیشتر از یک آدم است» (نشریه بخارا دی ۱۳۹۷) حالا این «کتاب بیشتر از یک کتاب» چه پیام نوینی داشته و چه کشف تازه‌ای کرده؟ مجاهدینی که حنیف نژاد بنیان گذارد