دربارة مصطفي كاظمي(موسوينژاد)
در معرفي يكي از سفاكترين شكنجه گران و توطئه چينان امنيتي رژيم آخوندي، هنگام محاكمه اش به خاطر رسوايي قتلهاي زنجيره اي، مي خوانيم: سيد مصطفي کاظمي مشهور به موسوي شيرازي فرزند علي، متولد سال 1338، شماره شناسنامه 452، ديپلمه ، متاهل، ساکن فرمانيه تهران. و گفته اند كه، در آن روزها، 18سال سابقة «عملياتي و كاري» داشته است. او در رسوايي قتلهاي زنجيره اي، به اتهام «آمريت در قتل 4نفر فروهر، اسكندري، پوينده و مختاري) به 4بار حبس ابد محكوم شده است.
اما واقعيت اين است كه اين جرم تنها بخشي از صدها جرمهاي ضدبشري و توطئه هاي اين شكنجه گر است.
نام اصلي مصطفي كاظمي، موسوي نژاد است. او از دانشجويان پيرو خط امام بود كه در سال58 با تشكيل اطلاعات سپاه در آن جا كار پرداخت. او با تشكيل وزارت اطلاعات به اين وزارتخانه منتقل شد. ابتدا مدير كل اداره اطلاعات استان فارس بود. در فارس علاوه بر شكنجه گري، چهره اي از يك توطئه گر مكار را به نمايش گذاشت. توطئه گري كه در ناجوانمردي گوي سبقت از همگنان خود ربود و براي نيات پليدش هيچ حد و مرزي را نشناخت. يكي از اين توطئه ها قتل خسرو قشقايي(از رهبران ايل قشقايي) بود كه توسط رجبعلي طاهري، نماينده سابق مجلس رژيم از شيراز و مدير مسئول نشريه انتظار، فاش شد. طاهري به هفته نامه اميد جوان گفته است: «من براي خسرو قشقايي از حضرت امام اماننامه گرفتم. آن اماننامه را به اطلاع آقاي هاشميرفسنجاني و رئيسجمهور وقت (خامنهاي) رساندم. سپس به خسرو قشقايي اطلاع دادم كه از امام برايت اماننامه گرفتهام. او هم به من اعتماد كرد كه به خانة من بيايد و بعد هم در گوشهاي از تهران به زندگي عادي خود ادامه دهد. با اين وجود درحاليكه خسرو قشقايي در حمام منزل من در حال استحمام بود، گروه مصطفي كاظمي او را گرفتند با اين ادعا كه قصد فرار داشته است. در نهايت به من هم وقت ملاقات با قشقايي را ندادند و او را اعدام كردند». طاهري افزود: «وزير وقت، فلاحيان، در پاسخ به نامة ما كه خواستار كنارگذاشتن وي شده بوديم، او را بركنار كردند و در يك مقام بالاتر گذاشتند»
البته نظر ديگري هم وجود دارد كه علت انتقال كاظمي به تهران را در اختلافات او با امام جمعة شيراز مي داند.
كاظمي طي ساليان كار در وزارت اطلاعات در بيشتر جنايتهاي اين وزارت خانه حضور فعال داشته است. او بازجوي بسياري از نويسندگان دستگير شده است و خود شخصاً با نام مستعار هاشمي از آنها بازجويي كرده است. در جريان قتلهاي زنجيره اي نام كاظمي از جمله عناصر اصلي آن برسر زبانها افتاد. از جملة جنايتهاي افشا شده قتل پيروز دواني است. براساس آن چه كه خود دست اندركاران جناحهاي مختلف رژيم افشا كرده اند، دواني از چگونگي قتل داريوش فروهر و همسرش، پروانه، با خبر بوده است. آخوند اژه اي، به همين دليل حكمي به كاظمي مي دهد كه «پيروز دواني از مظاهر خيانت و كفر است و بايد خلاصش كرد». كاظمي با اين حكم پيروز دواني را به قتل مي رساند.
رابطه هاي كاظمي با سران و باندهاي رژيم:
كاظمي از جمله بازجويان و اطلاعاتيهاي رژيم بود كه جريان دوم خرداد را در ابعاد مختلف شكل دادند. كاظمي از طرفداران سرسخت خاتمي بود و در انتخابات رياست جمهوري براي او فعاليت مي كرد. به طوري كه خاتمي به وزير اطلاعات خود، دري نجف آبادي، پيشنهاد داد پست معاونت امنيت را ، بعد از سعيد امامي، به او بدهد. دري نجف آبادي البته اين پيشنهاد را نپذيرفت و كاظمي در همان پست قبلي اش ابقاء شد. كاظمي هم چنين از دوستان بسيار نزديك آخوند ابطحي، رئيس دفتر خاتمي است، و حريفان و رقبيان به كنايه و اشاره نوشته اند كه عكسهايي از روابط آنها دارند كه «در صورت لزوم منتشر خواهند كرد». ما البته از اين روابط اطلاع چنداني نداريم ولي اين را مي دانيم كه كاظمي، چه آن زمان كه شلاق به دست در شكنجه گاهها به شكنجه مشغول بود، و چه آن زمان كه با دوستان مطبوعاتي نزديكش از قبيل شمس الواعظين به مصاحبه مي پرداخت، و چه آن زمان كه نقش كليدي و اصلي را در قتلهاي زنجيره اي و كشتار روشنفكران بازي مي كرد، و چه آن زمان كه از موضع «مدير كل امنيت داخلي وزارت اطلاعات» به سخن پراكني مي پرداخت و يك جنگ تمام عيار تبليغاتي عليه مقاومت را دامن مي زد همواره «اهل مدارا» و «توسعة سياسي» از نوع خاتمي گونه آن بوده است. روزنامه اطلاعات(21بهمن73) نمونه گويايي از اين قبيل ادعاهاي كاظمي را منتشر كرده است: «موسوي نژاد مديركل امنيت داخلي در وزارت اطلاعات گفت: "حكومت ميتواند در برابر گروههاي سياسي كه خواهان براندازي رژيم نيستند، صبور باشد …اگر واقعاً يك جريان سياسي معتقد به آزادي و حفظ استقلال و تماميت ارضي ايران باشد و شعار براندازي ندهد ما با آنها هيچگونه مشكلي نداريم…ما فكر ميكنيم آن قدر به ثبات و امنيت داخلي رسيدهايم كه بهدور از غوغاسالاري قادر خواهيم بود نظرات آنان را بشنويم". آقاي موسوي نژاد در بخش ديگري از سخنان خود در روزنامه اطلاعات هوايي از ايرانيان خارج از كشور دعوت كرد به ميهن بازگردند. مديركل امنيت داخلي وزارت اطلاعات در اين زمينه گفت "كليه كساني كه مرتكب قتل نشدهاند و يا كساني كه سرنوشتشان را با برخي از رهبران فاسد جريانانات سياسي گره نزدهاند و فعاليت بهعنوان يك نيروي برانداز را كنار گذاشتهاند ميتوانند آزادانه به ايران رفت و آمد كنند و در ميان آنها كساني كه قصد سرمايهگذاري دارند از تسهيلات لازم برخوردار خواهند شد…»
فهرستي ناقص و ننگين:
اما بهتر است براي درك ماهيت اصلي اين ادعاها به فهرستي ولو كوتاه و ناقص از كارهاي او، اشاره اي بكنيم:
جرائم افشا شده كاظمي در شكنجه و كشتار و توطئه بسيار است. اما همة آنها نوك يك كوه يخ هستند. بايد يقين داشت كه بيشتر آنها هنوز افشا نشده و كسي از آنها خبر ندارد.
برخي از جرائم ضدبشري و توطئه هاي افشا شدة اين شكنجه گر سفاك و بيرحم عبارتند از:
ـ آمريت در قتلهاي زنجيره اي
قتلهاي زنجيره اي شناخته شده ترين جنايتي است كه كاظمي در تمامي آنها نقش تعيين كننده اي داشته است. معمولاً وقتي صحبت از قتلهاي زنجيره اي مي شود نام چند تن از قربانيان آن كه به شيوه اي دلخراش و فاجعه بار كشته شده اند به ياد آورده مي شوند. اما واقعيت اين است كه تعداد قربانيان قتلهاي زنجيره اي بسيار بيشتر از آن چيزي است كه معروف شده و رقم آنها چيزي بيش از صدتن مي باشد. با نمونه ها و مواردي بسا دردناكتر و فاجعه بارتر از آن چه كه در مورد افراد سرشناس اين فاجعه شنيده و خوانده ايم.
بررسي اين سلسله جنايت كار ما در اين جا نيست. ما به دنبال اشاره به نقش مصطفي كاظمي هستيم.
لازم به يادآوري است كه مقاومت ايران براي اولين بار به افشاي نقش كاظمي در اين جنايات پرداخت. خبرگزاري فرانسه در اول بهمن77 گزارش داد كه: « محمد محدثين مسئول كميسيون خارجة شوراي ملي مقاومت ايران در مقابل خبرنگاران در بن گفت كه يك گروه تحت رهبري آيتالله خامنه اي و رئيس جمهور محمد خاتمي، نظارت بر «فعاليتهاي تروريستي رژيم » داشته است. او با نام رئيس امنيت وزارت اطلاعات تهران،موسوي نژاد و رئيس سپاه پاسداران محمد باقرذوالقدر را متهم به شركت داشتن در قتلها كرد. موسوي نژاد يك هوادار خاتمي است. محدثين با تكيه بر اطلاعات رسيده از«منابع مقاومت ايران در داخل رژيم» تهران گفت: رئيس جمهور خاتمي در مورد قتلها از پيش به بهترين وجه با خبر بود». (نشريه شماره 425 مجاهد ـ 6بهمن77)
ـ قتل كشيشها
در بهمن1372 كشيش هائيك هوسپيان مهر و چند ماه بعد در تير73 اسقف ميكائيليان و كشيش مهدي ديباج توسط عوامل ناشناس به شهادت رسيدند. اعلام اين خبر توسط رژيم، و از زبان كاظمي، بسيار خواندني است كه به چند موردش اشاره مي كنيم:
راديو رژيم، 24تير73: «موسوينژاد در مصاحبهيي با خبرگزاري جمهوري اسلامي تأكيد كرد با روشنشدن جزئيات مربوط به قتل كشيشهاي مسيحي و بمبگذاري در اماكن مقدسه، توطئة گروهك تروريستي منافقين براي ايجاد تفرقه ميان مذاهب و نيز ايجاد جو رواني بر ضد جمهوري اسلامي ايران شكست خورده است. وي با اشاره به اعترافات صريح منافقين دستگيرشده در مورد قتل اسقف هائيك هوسپيانمهر بهوسيلة گروهك منافقين افزود:منافقين ميخواستند با اين اقدام و اقدامهاي مشابه جمهوري اسلامي ايران را به نقض حقوقبشر و ناديدهگرفتن حقوق اقليتهاي ديني و مذهبي متهم كنند».
خبرگزاري رويتر، 25 تير73: «موسوينژاد يك مقام اطلاعاتي گفت: …سلاحها و اعلاميههاي تبليغاتي مرتبط به يك گروه اپوزيسيون مستقر در عراق را در خانهاي پيدا كرده كه مورد استفاده زنان دستگيرشده به اتهام قتل دو كشيش و طرح بمبگذاريها بوده است.
موسوينژاد گفته است: در آن خانه ما در ضمن دو تپانچه برتا پيدا كرديم كه ميكائيليان بهوسيلة يكي از آنها كشته شده است. ما در ضمن در مورد هويت فرد چهارم بنام مجيد اسفندياري اطلاع يافتيم…اين فرد به همراه مرد ديگري توانستند كشور را در 5ژوئيه از طريق مرز ايلام (بهطرف عراق) ترك كنند. وزارت خارجهمان با عراق براي بازگرداندن آن دو تماس گرفته است… موسوينژاد گفت ميكائيليان به ضرب گلوله كشته شده و در يك فريزر در خانة مورد استفاده آن زنان قرار داده شد. به گفتة وي آنها زندانيان سابق بودند… موسوينژاد گفت آنها در ضمن نقشهيي پيدا كردند كه آنها را به نقطة دفن ديباج رهنمون ميكند. با اين نقشه توانستند جسد را پيدا كنند كه از ناحيه گردن چاقو خورده بود. او گفت جلال اصفهاني صاحبخانه، در 29ژوئن در حال صحبت با شهبازپور و وافري بوده كه صدايي از طبقة دوم ميشنود. آن دو جلوي وي را براي تحقيق در مورد آن صدا ميگيرند ولي وقتي او در را باز ميكند انامي تپانچهيي را به طرف وي ميگيرد. او گفت: آنها با كمك يك جوان 30ساله دستها و پاهاي او را بسته و محل را ترك ميكنند».
چند سال بعد در جريان تشديد جنگ جناحها حقايقي غير قابل باور براي همگان افشا مي شود. هفته نامه اميد جوان در دي78 به دادگاه ساختگي رژيم براي محاكمه سه زن به اتهام قتل كشيشها مي پردازد و مي نويسد: ««كشيشها بهوسيله محفل اطلاعات بهقتل رسيدند و آنگاه از 3دختر بهنامهاي فرحناز انامي، بتول وافري و مريم شهبازپور براي محاكمه استفاده شد».
روزنامه عصر آزادگان نيز بهنقل از آخوند اشكوري درباره قتل كشيشهاي مسيحي مينويسد: «وقتي بنا بهگفته گنجي كشيشان مسيحي با آن طرز فجيع كشته ميشوند و بعد سه زن زنداني را بهتلويزيون ميكشانند و اعترافات دروغين آنان را پخش ميكنند و بعد با محاكمه قلابي حكم عادلانه و تواٌم با شفقت اسلامي! صادر ميكنند، آيا باز اين عمليات محفلي و مربوط به چهارنفر بودهاست؟» وي دربارة سكوت سردمداران رژيم در مورد قتلهاي سياسي نوشت: «با اينكه مدتهاست (حداقل از يكسال پيش) از انجام قتلهاي متعدد سياسي در طول يكدهه گذشته بهوسيله برخي از اعضا يا عوامل وزارت اطلاعات يا احتمالاً نهادهاي ديگر سخن ميرود (قتلهايي كه بهگفته برادر رئيس جمهور بهحدود 80فقره ميرسد) اما چرا تاكنون هيچ مقام رسمي در اين زمينه اظهارنظر نكردهاست؟… البته در مقابل اين سكوت، شواهد و قرائني دال بر صحت اين مدعا وجود دارد كهازجمله ميتوان به سخنان مشهور آقاي حسينيان اشاره كرد. ايشان صريحاً اعلام كرد سعيد امامي معتقد به گردنزدن تمامي مخالفان بوده و در داخل و خارج صدها عمليات (آدمكشي) داشته است». اشكوري ميافزايد: «اگر اين مدعيات درست باشد و آدمكشيهايي در اين سطح و با اين تنوع (از نظر تيپ فكري و سياسي و جهات ديگر قربانيان) آنهم در طول حداقل يكدهه روي داده باشد، آيا در اينصورت باز هم ميتوان قتلها را «محفلي» و آدمكشان را «خودسر» و انگيزههاي آنان را «ضربهزدن بهنظام» دانست؟ بديهي است كه حوزه تصميم و عمل از محدوده چند جوان خودسر و گردآمده در يك محفل كاملاً شخصي بسيار فراتر بوده و با هيچ منطقي نميتوان پذيرفت كه قاتلان محدود مثلاً چهار، پنجنفره در طول يك دهه پيوسته آدم كشته و دهها و احتمالاً صدهانفر را در داخل و خارج بهقتل رساندهاند تا به نظام ضربه بزنند. اين چگونه ضربهزدني به نظام بوده است كه تمامي مقتولان از «دگرانديشان و مخالفان (واقعي يا توهمي) بودهاند؟ آيا تمامي اين تصميمها و عمليات بهوسيله سعيد امامي صورت گرفتهاست؟ آيا ميتوان قبول كرد مسئولان كشور از اين عمليات بياطلاع بودهاند؟… وقتي صريحاً اعلام ميشود امامي عقيده داشته كه بايد گردن همه مخالفان را زد و عملاً نيز اين كار را ميكرده است. آيا باز ميتوان پذيرفت كه هيچ مقامي از آن اطلاع نداشتهاست راستي چه كسي بايد بهاين پرسشها پاسخ گويد؟»
حكومتي عصر آزادگان نوشت: ««در آن ايام مسألة قتل كشيشهاي مسيحي و وقايع مسجد فيض مشهد و درگيري با برادران اهل سنت زاهدان، كه به قتل جمعي از آنها منجر شد، نيز در جهان فشارها و اعتراضات سنگيني را متوجه ايران ساخت و متعاقب آن وقوع انفجار در حرم امامرضا(ع) در امتداد حوادث فوق ميتوانست چنين نشان دهد كه جمهوري اسلامي ايران نيز مانند برادران مسيحي و اهل سنت قرباني توطئة خارجي مشترك هستند كه هدف آنها ايجاد كينه و خصومت ميان پيروان مذاهب مختلف است. لذا نگاه كنجكاوانه و شبهات متوجه يكگروه مافيايي در داخل را، بهمنبعي ديگر منحرف كند».
نشريه حكومتي ارزشها نوشت: «قتلعام كشيشهاي مسيحي و بمبگذاري در حرم امامرضا(ع) تحت عنوان تحكيم پايههاي امنيت ملي انجام ميشد».
روزنامه ابرار در 5دي 78 با صراحت بيشتري مي نويسد: «طرح بهدرهافكندن اتوبوس حامل نويسندگان، قتلعام كشيشهاي مسيحي، بمبگذاري در حرم امامرضا(ع)، … گوشهيي از اقدامهاي همكاران و همفكران فلاحيان در وزارت اطلاعات بود كه تحت عنوان تحكيم پايههاي امنيت ملي انجام ميشد».
رسوايي دروغهاي رژيم در متهم ساختن مجاهدين در قتل كشيشها باعث يك رسوايي بزرگ بين المللي براي آخوندها شد. به طوري كه لرد ايوبري در اين باره نوشت: « «تلاش هماهنگ براي نسبتدادن اين قساوتها به مجاهدين، به قصد شيطانسازي مقاومت و در عينحال خلاصكردن دولت از رهبران مسيحي مزاحم كه از تسليم شدن به ديكتاتوري خودداري ميكردند، بود. فرض بر اين بود كه بمبگذاري تروريستي در يك حرم مقدس بهوسيلة همان زنان بيرحمي كه در رابطه با قتل كشيشان برايشان پرونده ساخته شد، مجاهدين را بهطور مضاعف در صحنة داخلي و بينالمللي بياعتبار سازد. بهرغم اين نيرنگ پيچيده، هيچكس شرح رسمي (دولتي) رخدادها را قانعكننده نيافت. داستان سه زني كه متهم به كشتن اسقف ميكائيليان بودند، توسط آماتورها (تازهكاران) اختراع شده بود، و بهراحتي بهعنوان يك حيله افشا شد»( ايران ـ حكم مرگ ـ بررسي قتلها و پنهانكاريها، از اريك ايوبري، 2000، صفحه44).
ـ انفجار حرم حضرت امام رضا
انفجار حرم حضرت امام رضا در مشهد در 30خردادسال73 و انداختن آن به گردن مجاهدين از ديگر توطئه هاي وزارت اطلاعات بود كه صورت گرفت. بعد از انفجار خامنه اي در پيامي اعلام كرد: «دشمنان منافق و معاند و سنگدل با اين کار نشان مي دهند که به هيچ يک از موازين انساني پايبند نيستند و دشمني آنان با ملت غيور و مؤمن هيچ حد و مرزي نمي شناسد. منافقين کور دل و خائن نشان مي دهند که براي حريم مقدس اهل بيت عصمت و طهارت عليه السلام نيز، هيچگونه حرمتي قايل نيستند و زمان و مکاني به اين عظمت و قداست مانع و رادع خونخواري و ددمنشي و کينه سبعانه آنان نسبت به ملت ايران نيست». و به دنبال موج عظيم تبليغاتي و هوچيگري كاظمي به ميدان مي آيد و در مصاحبه با واحد مركزي خبر اعلام مي كند: «بهدنبال دستگيري مهدي نحوي، يكي از عوامل اصلي بمبگذاري در حرم مطهر امام هشتم (ع)،و در پي مواجهة حضوري نامبرده با منافق بهرام عباسزاده، خوشبختانه سرنخ اصلي اين فاجعه آشكار شد و ابهامات موجود در مدت اختفاي وي برطرف شد و از متهم عباسزاده مجدداً اعترافات ارزشمندي اخذ گرديد كه تحركات ديگر سازمان از آن جملهاند. عباسزاده، مسئولين خود و منافق نحوي … را عذرا علوي و عليرضا گوينده و محبوبه جمشيدي معرفي كرده و اظهار داشت تيمهاي ترور و انفجار اخير، در پادگان ابوغريب واقع در سي كيلومتري غرب بغداد آموزش ديده و از نوار مرزي ايلام با كمك سازمان استخبارات عراق وارد كشور شدهاند». (راديو رژيم (11مرداد73)
اين توطئه نيز در جريان تشديد تضادهاي باندهاي رژيم به صورت مفتضحانه تري رنگ باخت. بهزاد نبوي در اين باره گفته است: «آن ماجراي حرم امام رضا(ع) هم بحث ديگري دارد كه من درصدد طرح آن در اينجا نيستم، اصلاً مسأله طور ديگري است (درخواست توضيح بيشتر از سوي حضار)، نخير، ما تازه عمل كردهايم، نميتوانيم برويم آب خنك بخوريم…»(روزنامه كار و كارگر 18آذر77) اكبر گنجي نيز گفت: «تاريكخانه اشباحي وجود دارد كه در آن عاليجنابان خاكستري اطراق كرده و همچنان به توطئه مشغولند. انفجار مشهد يكي از اقدامات آنان است. آنها مسجد اهل سنت را در مشهد خراب كردند كه به دنبال آن حادثه وحشتناك انفجار حرم امامرضا پيش آمد كه آن را به گردن منافقين انداختند.(روزنامه آريا ـ 13آذر78)
ـ قتل سعيدي سيرجاني:
خبر قتل سعيد سيرجاني در 4آذر1373 در مطبوعات رژيم منتشر شد. سيرجاني، درست يك سال قبل از آن، در آذر 1372 توسط وزارت اطلاعات دستگير شده بود. كشتن سعيدي در زندان توسط مقامات امنيتي از ديگر توطئه هايي است كه كاظمي در آن نقش فعال داشته است. در نامه اي كه از سيرجاني منتشر شد از يك «بازجوي عزيز» نام برده مي شود. بعدها روشن شد كه مصطفي كاظمي همان «بازجوي عزيز» بوده است.
عصرآزادگان كه از نشريات وابسته بهخاتمي بود در مطلبي زير عنوان «اسرار مرگ نويسنده» نوشت: «براساس اظهارات يكي از همكاران سعيد امامي نزد يكي از روحانيون شناخته شده و نمايندة تهران در مجلس شوراي اسلامي، سعيديسيرجاني در زندان توسط سعيد امامي و با استعمال شياف حاوي پتاسيم كه منجر به سكته ميشود بهقتل رسيده و باتوجه به اين كه پزشكي قانوني نيز در همان زمان مرگ سيرجاني را ناشي از سكتة قلبي قلمداد كرد و مافياي خشونت از اين تأييد براي طبيعي جلوه دادن مرگ سيرجاني استفاده كرده است، ميتوان گفت كه امروز درگذشت سيرجاني در زمرة قتلهاي زنجيرهيي محرز شده است. بنابراين، موضوع سعيدي سيرجاني يكي از نمونههايي است كهاز طريق آن ميتوان ارتباط كيهان را با قتلهاي زنجيرهيي دريافت…» اين روزنامه سپس در مورد چگونگي استفادة وزارت اطلاعات از سعيديسيرجاني براي نسبتدادن جنايت انفجار حرم امامرضا به مجاهدين نوشت: «در چنين شرايطي نامة دوم سعيديسيرجاني براي مطبوعات از داخل زندان منتشر شد كه در آن ضمن اعلام تنفر از عاملان اين فاجعه تأييد و تاٌكيد ديگري بر نامة قبلي خويش داشته و در ابتداي آن مينويسد: بنده شرمندهيي كه حتي يك سطر از آثارش را نميتوان يافت كه در آن توهيني بهاسلام و تعريضي بهتشيع نباشد. در اين نامه نيز نمونههاي تاريخي از حملة روسها به گنبد امامرضا(ع) داده شده و در پايان مخالفان ايران را عامل اين فاجعه معرفي ميكند».
روزنامة عصر آزادگان ميافزايد: «پس از آن نيز روزنامة كيهان متني را تحت عنوان دستنوشتههاي سعيديسيرجاني در مورد منافقين چاپ ميكند كه مقدمة كتابي است از خاطرات 3دختر متهم به بمبگذاري در حرم امامرضا كه ويرايش اين كتاب را سيرجاني در زندان بهعهده گرفته است. هرچند سرنوشت اين سهمتهم كه در مصاحبهيي تلويزيوني هم شركت كردند تاكنون نامعلوم مانده، اما تقويت موضوع ازطريق نوشتة سيرجاني معنايي ويژه داد و علاوه بر احساس نياز به جلب اعتماد و تقويت خبر اعترافات اين 3متهم، سيرجاني هم احتمالاً از پارهيي از جزئيات موضوع اطلاع يافته و اسراري را كه نبايد دريافته است»
عصر آزادگان سپس به صحنهسازي در وزارت اطلاعات براي قتل سيرجاني پرداخته و مينويسد: «سيرجاني را بهجبهه ميبرند و فيلم، عكس و مصاحبهيي هدايتشده تدارك ميشود كه وقتي يكماه بعد بهقتل رسيد، بگويند او دراثر مشاهدة مناطق جنگي تكان خورده و تحول يافته و همچنين به افكار عمومي گفته شود كه او ديگر زندان نبوده و آزادي سفر داشته است. اما در اين سفر هم او يكزنداني همراه با بازجو و تحت كنترل است نه فردي آزاد…»
عصر آزادگان ضمن اشاره به مقاله اي كه در روزنامة اطلاعات به قلم يك «دوست گمنام مرحوم سعيديسيرجاني» چاپ شده ، مينويسد: «اين مقاله تحت عنوان "در سوگ سعيدي بايد گريست" بنا بر قرائن موجود در متن آن، به قلم "سيد" يعني همان موسوينژاد، مدير كل امنيت داخلي وزارت اطلاعات، نوشته شده كه چند ماه پيش خبر دستگيري سيرجاني و اتهامات او را اعلام كرده بود».
گوشههايي از توطئههاي وزارت اطلاعات عليه مجاهدين از زبان موسوينژاد
كاظمي طي ساليان خدمتش در وزارت اطلاعات صاحب مناصب مختلفي بود. يكي از آنها مديركلي امنيت داخل و مسئوليت اداره كل التقاط بود. وظيفه اين اداره پيگيري مسائل و توطئه ها در رابطه با مجاهدين است. ذيلاً به برخي از موضعيگيريهاي كاظمي در رابطه با مجاهدين مي پردازيم:
اعتراف بهعمليات تروريستي عليه مجاهدين در عراق
كيهان هوايي،14بهمن71: « موسوي نژاد مدير كل امنيت داخلي وزارت اطلاعات در تماس تلفني خبرنگار كيهان هوايي گفت: 40 تن از اعضا و هواداران سازمان مجاهدين كه با يك دستگاه اتوبوس براي گذراندن دورة آموزش نظامي و شركت در عمليات تروريستي عازم يكي از پايگاههاي اين سازمان در عراق بودند در بغداد مورد حمله يك گروه مسلح قرار گرفتند و تمامي آنها به هلاكت رسيدند. اين اتوبوس كه از سوي سپاه دوم نيروي زميني ارتش عراق براي انتقال 40 نفر از اعضا و هواداران گروهك رجوي به يك پايگاه نظامي در اختيار اين گروهك قرار گرفته بود، در بين راه با گروهي مسلح مواجه ميشود. به گفته شاهدان عيني اين گروه مسلح پس از پياده كردن راننده اتوبوس كه يك فرد عادي و غيرنظامي بود، سرنشينان اتوبوس را به رگبار گلوله ميبندند و پس از اطمينان از كشته شدن تمامي 40نفر، دهها قبضه تفنگ كلاشينكف و مقداري مهمات ديگر موجود در اتوبوس را با خود به غنيمت ميبرند.
گفتني است كه طي 20 روز گذشته اين سومين بار است كه خودروهاي ارتش عراق در حال جابجايي افراد سازمان مورد حمله گروههاي مسلح قرار ميگيرند. بار اول يك خودرو متعلق به ارتش عراق حامل عناصر سازمان در منطقه "امام ويس" در استان "دياله" عراق هدف حمله مسلحانه قرار گرفت كه بر اثر آن چهار تن از عوامل سازمان كشته و هفت تن ديگر بشدت مجروح شدند. همچنين هفته گذشته به هنگامي كه سه تن از اعضاي رده بالاي سازمان به همراه دو عضو استخبارات (سازمان امنيت عراق) در شهر كركوك در جلسهاي محرمانه مشغول گفت و گو بودند، بر اثر انفجار بمبي كه در يك كيف دستي جاسازي شده بود، دو عضو سازمان به هلاكت رسيدند و نفر سوم نيز مجروح شد».
روزنامة ابرار، 5ارديبهشت 73:«موسوينژاد مديركل امنيت داخلي وزارت اطلاعات طي يك گفتگو با «ايرنا» منجمله اظهار داشت: «عملياتهاي مكرر در عراق برعليه منافقين نيز آن كشور را از حالت مأمن براي آنها درآورده و در لاك حفاظتي فرو رفتهاند و كليه ترددهايشان حتي در بغداد مسلحانه است و ادامه اين روند كه حالت آماده و شبانهروزي دارد برايشان دشوار است چون در امان نيستند». جالب آن كه كاظمي از طرفي خود اين گونه اعتراف به انجام عمليات تروريستي در خاك عراق عليه مجاهدين مي كند اما ضمناً مدعي هم مي شود كه اين مجاهدين هستند كه در سركوب مردم عراق شركت داشته اند و شيعيان را جنوب و كردها را در شمال كشته اند. كاظمي گفته است: «به دليل همكاري علني گروهك رجوي با ارتش عراق در كشتار مردم بيدفاع اين كشور از جمله كردهاي مقيم شمال و شيعيان جنوب عراق شايد اين گروه مهاجم از معارضان عراقي باشد. گفتني است هواداران گمراه گروهك تروريستي رجوي در جريان سركوب اعتراضات مردمي در عراق، با اشغال پستهاي بازرسي در داخل عراق، حتي از انتقال كمكهاي غذايي و دارويي براي كردهاي شمال عراق نيز جلوگيري ميكردند و به همين دليل مورد نفرت شديد مردم اين كشورند. چندي پيش نيز راديو اتحاديه ميهني كردستان عراق ضمن اعلام خبر تاراج مواد غذايي و دارويي متعلق به مسلمانان عراق به اين عمل غيرانساني سازمان مجاهدين شديداً اعتراض كرده بود». (كيهان هوايي،14بهمن71)
طرح تهاجم تروريستي بهمراكز فرانسوي در تهران
تلويزيون رژيم، اول آذر72: «بهگفتة مديركل امنيت داخلي وزارت اطلاعات در پي سوقصدهايي به سفارت فرانسه و دفتر هواپيمايي اين كشور در تهران، با هماهنگي وزارت امور خارجه كشورمان و سفارت فرانسه تيمهاي تحقيقاتي وارد عمل شده و يكي از عناصر منافقين را كه در اين سوءقصد شركت داشت بازداشت كردند. با پيگيريهاي بعدي، دو تن از منافقين كه در طرحهاي خرابكاري مشاركت داشتند شناسايي و بههنگام خروج از مرز در استان ايلام در درگيري بههلاكت رسيدند. گفتني است در اين درگيري يك تن از منافقين بههلاكت رسيد و نفر دوم كه مجروح شده بود، اقدام بهخودكشي كرد. به گفتة مديركل امنيت داخلي وزارت اطلاعات هدف از طراحي اين عمليات خدشهدار كردن چهره حزبالله و دادن رنگ و بوي تروريستي جهت فراهم نمودن زمينة تبليغاتي عليه نظام جمهوري اسلامي در غرب بوده است. موسوينژاد همچنين در مورد منافقيني كه داراي فعاليتهاي تروريستي هستند گفت: گفتگوهايي با سرويسهاي اطلاعاتي چند كشور جهت كنترل و استرداد آنها در جريان است».
خبرگزاري فرانسه، 30آبان 72:«مطبوعات به نقل از موسوينژاد، رئيس بخش امنيت داخلي در وزارت اطلاعات تأكيد كردند كه مجاهدين "ميخواستند مسئوليت اعمالشان را به حزبالله نسبت داده و به روابط فرانسه ـ ايران ضربه بزنند و فرانسه را مجبور به اتخاذ اقداماتي"عليه تهران كنند. موسوينژاد بدون دادن توضيحات دقيق در مورد اين "توطئه بزرگ" اعلام كرد كه "ديگر هيچ تهديدي عليه منافع فرانسوي" در ايران وجود ندارد، نيروهاي انتظامي و سرويسهاي اطلاعاتي اوضاع را در دست كنترل دارند.بنا بهگفتة موسوينژاد، مجاهدين "ميخواستهاند از فضاي نارضايتي قابل پيشبيني ايجادشده در حزبالله در اثر عمل نابخردانة فرانسويها در مورد پذيرايي از مريم رجوي" استفاده كنند».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر