تن تمام تنهايي نيست
تن، تمام تنهايي است
وقتي كه برافراشته مي شود
از ميان صليبها و خارها وشعله ها
و تا خداي گمشده در كهكشانها دود مي شود.
تن، تمام تنهايي نيست
وقتي كه مثل رنگين كمان يك عصر پائيزي
پلي بسازد آغاز شده از خود
و سرنگون در خود.
تن، وقتي كه مشبك است
حقيقت خونين خود را مي يابد
در استخر يك روزداغ
شناكنان در نور بلند آفتاب.
16بهمن90
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر