سنگين تر از دنياي شما
سنگين تر از دنياي
شما
رنج من است
بر شانه هايي زخمي
از لرزيدن برگي در
باد.
رنج من
سفر به بطن گل سرخ
بود
و غرق شدن در لحظه
آواز يك قناري
هنگام ديدن بغض
هاي يك چلچله.
بر شانه هاي من
گلي روئيده است.
با سايه اي سرد
در بادهاي لال
و سكوت در هياهوي
تاريك روز.
اي زخم!
اي رنج!
اي برگ!
اين من و شانه
هايم از آن تو!
3اسفند92
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر