شعر و ترجمه شعري از محمود درويش
يكي از
برادرانم كه از ميزان ارادت من به محمود درويش، شاعر فلسطيني، با خبر است محبت
كرده و برايم ضمن نامه اي پرارزش يكي از شعرهاي او را ترجمه كرده است.
در برابر
اين محبت بي چشمداشت شعر زيباي محمود درويش را چند بار خواندم و حيفم آمد كه
خواننده اش تنها خودم باشم. لذا آن را اينجا مي گذارم تا شما هم كه «مگسها را از
عسلهايتان رانده ايد»در لذت خواندن شعر سهيم باشيد. بهتر مي بود كه دستم باز بود و
به رسم قدرداني نام «مترجم» را هم مي آوردم. اما... بگذريم... شايد اين گونه ارج
او بيشتر باشد...
” امل” ( اميد)
شعري از محمود درويش شاعر فقيد فلسطيني
ما زال في
صحونكم بقية من العسل هنوز
در بشقابهايتان مانده اي از عسل باقي است
ردوا
الذباب عن صحونكم مگسها
را از آن برانيد
لتحفظوا
العسل ! تا
عسل را نگهداريد!
*** ***
ما زال في
كرومكم عناقد من العنب هنوز
در انگورستان شما خوشه هاي انگورست
ردوا بنات
آوى پس
شغالان را برانيد
يا حارسي
الكروم هان
اي نگاهبانان موستان
لينضج
العنب .. تا
انگورها رسيده شود..
*** ***
ما زال في
بيوتكم حصيرة .. وباب هنوز در خانه
هايتان زيراندازيست ... و دري
سدوا طريق
الريح عن صغاركم راه
سوز را بر كودكان خود ببنديد
ليرقد
الأطفال تا
كودكان بياسايند
الريح برد
قارس .. فلتغلقوا الأبواب سوز،
سرمايي جانكاهست ... پس درها را ببنديد
*** ***
ما زال في
قلوبكم دماء هنوز در قلبهايتان خوني است
لا
تسفحوها أيّها الآباء .. آن
را بر زمين نريزيد اي پدران
فإن في
أحشائكم جنين .. چرا
كه در درون پيكرتان جنيني است
*** ***
مازال في
موقدكم حطب هنوز
در آتشدان شما هيزمي است
و قهوة ..
وحزمة من اللهب .. و
قهوه هست ... و با خوشه شعله ها..
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر