اینجا بزمخانة طرب نیست
اینجا
بزمخانة طرب نیست
رود
مذاب آینه و قیر است
و
اشباحی گمشده در غبار نور
که
از واهمه های خود می گریزند.
های!
های خیابانهای خونین!
خیابانهایی
که خون فواره می زند از هرکوچه تان
و
در هر پسکوچه تان جنازه ای افتاده است
و
در هر میدان بمبی در انتظار است
آن
چیست که چرخ می زند
برگرد
سر و دست و چشم من؟
۵بهمن۹۷
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر