۸/۱۵/۱۳۸۷
زيباتر از مادرم...
مادر زيباترين فرزند جهان گفت:
ماه وقتي از بالاي چاه گذشت
كودكم خواب بود.
ماه گفت:
به دشت كه رسيدم
شرم را گوشواره گلبركها كردم.
كودك به آهو گفت:
با نور مجروح مهتاب از خواب بيدار شدم
و جهان زيباتر از مادرم بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر