فصل يازدهم از كتاب «شكنجه و شكنجه گر»
در بررسي شكلگيري نظام شكنجه در حكومت آخوندي ناگزير از پرداختن به نهادهاي نظامي و اطلاعاتي(همچون سپاه و كميته هاي انقلاب اسلامي) هستيم. نهادهايي كه در ابتدا نبودند، ولي براثر ضرورت اجتناب ناپذير «حفظ نظام»، آخوندها بدانها پرداختند. سپاه پاسداران به عنوان بازوري نظامي و سركوبگر نظام جديد(بعد از شاه) يكي از مهمترين اين نهادها است. عناصر و جريانهاي تشكيل دهنده آن در آغاز بسيار متنوع و متعدد بودند. به طوري كه تفكيك آنها از يكديگر بسيار مشكل و گاه ابهام آفرين است. اما به طور كلي ميتوان اشاره كرد كه سپاه با نظر شخص خميني و تحت نظارت اوليه آيتالله بهشتي راه افتاد. آنها مدعي بودند كه سپاه را براي جلوگيري از كودتا و تعرضات دولتهاي ديگر به حمايت از نظام شاه سازمان ميدهند. اما همه آنها كه دست اندركار سياست بودند به خوبي ميدانستند كه دلايل ارائه شده توسط خود خميني و كساني همچون بهشتي بهانههايي بيش نيست. آنها به يك چيز ميانديشيدند و آن سركوب نيروهاي سياسي مخالف خودشان بود. آنان به خوبي ميدانستند كه تب و تاب انقلاب فرو خواهد نشست و در يك محيط باز سياسي كه ديگران نيز، فارغ از سركوب، نظراتشان را ابراز كنند جايي نخواهند داشت(تجربه روزهاي بعد در دو سه سالة اول حاكميت آخوندها نيز به بهترين وجه اين واقعيت را به اثبات رسانيد).
خميني به خوبي ميدانست كه محبوبيتش زودگذر و رو به افول است. او ميدانست نه او و نه هيچ آخوند ديگري قادر نيست انرژي آزاد شده مردمي ناشي از انقلاب را سازماندهي كند و به كار بگيرد. و مهمتر اين كه او ميدانست در صورت دير جنيدن اين موج عظيم بيداري عليه خودش به كار خواهد افتاد. بنابراين «هوشياري» حكم ميكرد كه به فكر سركوب نيروهاي مخالف باشد. و اگر با سركوب نشد با تكفير و تطميع، مقهور و تسليمشان كرد. در هرصوت قاعدة «النصر بالرعب»، كه قانون بنيادي همة حكومتگران ديكتاتور است، حكم ميكرد كه بايد بازويي سركوبگر را به كار گرفت. سيستمهاي بعدي، از قبيل پي ريزيهاي نهادهاي اطلاعاتي و به راه انداختن دستگاههاي تفتيش عقايد و شكنجه و زندان، الزامات و نتايج بعدي اين اصل بنيادي بود. اگر بخواهيم اين اصل را در مورد خميني و حكومتش به بيان مشخص و سادهتر بيان كنيم گوياترين نامش «عدم مشروعيت تاريخي» است. خميني بهتر از هركس ميدانست كه در يك نابهنگامي تاريخي، به دلايلي كه جاي بحثش اين جا نيست، به حاكميت رسيده و اين دو راه بيشتر ندارد. نيروي عظيم آزاد شده از انقلاب ضد سلطنتي را يا بايد متوجه يك نيروي خارجي كند و يا بخشي از آن را عليه بخش ديگر به كار گيرد. اين بود كه «جنگ خارجي» و «سركوب داخلي» دو مؤلفه هميشگي و ثابت سياست رژيم آخوندي بوده و هست و تا آخرين روز حاكميت آن نيز خواهد بود.
در ميان عناصر اوليه تشكيلدهندة «بازوي سركوب» ميتوان به عناصر سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، دانشجويان انجمنهاي اسلاميداخل(مانند عليرضا معيري)، دانشجويان انجمنهاي اسلامي خارج (به طور خاص آمريكا، مانند كاظم كاظمي)، بقاياي حزب ملل اسلامي و حزب الله(مانند جواد منصوري و عباس دوزدوزاني)، عناصري از ساواك و ركن2ارتش(مانند حاج عباس كريمي فرمانده لشگر 27 حضرت رسول) و افراد شناخته شده مرتجع كه به صورت منفرد فعاليت ميكردند اشاره كرد. در ميان انبوه نيروهاي مرتجع گردآمده در سپاه و كميته ها، انبوهي توده هاي ناآگاه و در برخي از شهرستانها گاه عناصري ملي و مترقي نيز وجود داشتند. اين قبيل افراد اغلب در همان اولين ماههاي بعد از پيروزي انقلاب يا خود از سپاه بيرون آمدند و يا اگر در دستگاه سركوب بعد مسخ نشدند، بيرونشان كردند.
در سپاه از همان ابتدا جريان مؤتلفه و عناصر راست بازار تقريباً نقشي نداشتند و حضور كساني مثل محسن رفيقدوست در آن استثنايي بود.
عناصر و جريانهايي كه اشاره شد در ابتدا به صورتي تفكيك ناپذير با يكديگر عمل ميكردند. و بسيار طبيعي است كه با يكديگر نيز رقابتها و حسادتها و تضادهايي داشته باشند. اما وجه مشترك همة آنها ضديت با عناصر مترقي و سازمانهاي غير «خمينيگرا» بود. از همان روز اول جايي براي دگر انديشان، اعم از ماركسيست يا ملي حتي، نبود. مجاهدين خلق نيز به شدت رانده ميشدند. و اين روند تصفيه و پالايش ادامه داشت تا سپاه شكل خاص خودش را يافت.
از آنجا كه اين سپاه عملكردهاي گوناگوني، در زمينههاي مختلف، و در مقاطع متعدد، داشته است بررسي جامع آن كار ما نيست و ما در اينجا فقط به مقطع تشكيل واحد اطلاعات آن در ابتدا ميپردازيم.
اين گونه مشهور شده است كه اولين فرمانده واحد اطلاعات سپاه محسن رضايي بوده است. خود او هم بسيار دوست دارد اين گونه گفته شود و بالاتر از اين، خود را «پايه گذار» واحد اطلاعات ميخواند. در حالي كه اين مسأله درست نيست. واحد اطلاعات سپاه در وهله اول توسط علي محمد بشارتي(زنداني زمان شاه كه با تعهد به همكاري با ساواك آزاد شده بود) راه افتاد. و مدتي بعد جواد منصوري، اولين فرمانده سپاه و از اعضاي سابق حزب ملل اسلامي و حزب الله، پاسدار سبزوار رضايي قائد» (معروف به محسن رضايي) را به عنوان فرمانده آن معرفي كرد. محسن رضايي از اعضاي گروه منصورون، يكي از هفت گروه تشكيل دهنده سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، بود. رضايي به اتفاق دوستان خود، نظير محمدباقر ذوالقدر و شمخاني، كه بعدها از معروفترين و بالاترين مقامات سپاه شدند از همان ابتدا در سپاه مشغول بودند. رضايي در سالهاي بعد، به فرماندهي سپاه منصوب شد.
پاسدار رضايي در مورد تشكيل اطلاعات سپاه گفته است: «در حقيقت در مدرسه علوي ما به امام پيوستيم. سياست من هم هميشه آن بود كه بدون واسطه پيش امام ميرفتم. يعني اصلاً از طريق مسئولان و... خيلي كم عمل ميكردم. لذا بنا به حوادثي كه پيش ميآمد، بلافاصله ميرفتم خدمت امام و اطلاعات و تحليلهاي خودم را خدمت ايشان ميدادم، به طوري كه يك روز ناچار شدم، سازمان مجاهدين انقلاب را رها كنم و بيايم در سپاه و اطلاعات سپاه را پايه گذاري كنم. اطلاعات سپاه را كه پايه گذاري كردم، با اينكه از ابتدا در طرح اساسنامه سپاه چنين چيزي پيش بيني نشده بود؛ يعني اصلا واحدي به اسم “واحد اطلاعات“ وجود نداشت، ولي به خاطر ارتباطي كه من با امام برقرار كردم و تاييدهايي كه ايشان ميكرد، همين باعث شد كه ما يك واحدي را با نام “واحد اطلاعات و بررسيهاي سياسي“ در سپاه درست كنيم و به اين وسيله تحليلها و نظرات خودمان را مرتب ميرفتيم و به امام ميداديم و ايشان نيز مرتب مرا تشويق ميكرد. ميگفت، “شما ادامه بده“ و حتي مثلاً ميگفت، اين كار را شما دنبالش برويد و جوابش را برايم بياوريد. اين ارتباط تقريبا دو سال قبل از اين كه من فرمانده سپاه شوم به طور مستمر با امام برقرار شد». (بخش اول مصاحبه دکتر رضايي با بازتاب، جمعه، 13 خرداد 1384)
محسن رفيقدوست كه بعدها اولين وزير سپاه شد درباة تشكيل سپاه پاسداران ميگويد: «يك روز كه احتمالاً نهم اسفند 1357 بود، من در مدرسه علوي بودم. كارها را انجام ميدادم. مرحوم شهيد بهشتي، جلوي پلههاي مدرسه علوي من را صدا كردند. مرحوم شهيد مطهري، آقاي هاشمي رفسنجاني، مقام معظم رهبري و آقاي موسوياردبيلي نيز حضور داشتند. گفتند الان آقاي لاهوتي حكم تشكيل سپاه را زير نظر دولت موقت از امام(ره) گرفت. شما كارهاي اينجا را رها كن برو به سپاه. گفتم كجا هستند. ايشان گفت كه در پادگان عباسآباد جمع شدهاند. من رفتم. آقايان محسن سازگارا، حسن جعفري، علي فرزين، ضرابي، صباغيان، تهرانچي و دانشمنفرد آنجا بودند. من آنها را ميشناختم و آنها هم من را. گفتم سلام عليكم. سپاه قرار است اينجا تشكيل شود؟ گفتند كه بله. روي كاغذي نوشتم سپاه پاسداران تشكيل شد. يك- محسن رفيقدوست..
(شوراي فرماندهي) همانجا انتخاب شد. دانشمنفرد به عنوان فرمانده سپاه پاسداران انتخاب شد. من مسئول تداركات، بشارتي مسئول اطلاعات، مرتضي الويري مسئول روابط عمومي شديم. بقيه هم به ترتيب پستهايي گرفتند» رفيقدوست در ادامة گفتگوي خود به واحد اطلاعات سپاه پرداخته و ميگويد: «اين بخش سپاه با آمدن آقاي محسن رضايي کاملاً قدرت گرفت. ميتوان به جرأت گفت وزارت اطلاعات تشکيل شده از 90 درصد از كادر و دستاوردهاي اطلاعات سپاه و 10درصد از اطلاعات نخست وزيري، کميته انقلاب و ساير نهادهاي ديگر بود. به واقع هستة اصلي وزارت اطلاعات از سپاه جدا شد. همه سپاهي بودند. بيش از 90 درصد کساني که وزارت اطلاعات را تشکيل دادند سپاهي بودند. اطلاعات سپاه، اطلاعات بسيار قوي بود. بچههاي خوبي جمع شده بودند و با قدرت هم عمل کرده بود. به ياد دارم که وقتي اطلاعات سپاه، حزب توده را زد، خود آنها ميگفتند حکومت شاه حتي 20 درصد اين موفقيت را نتوانسته بود در دوران طاغوت پيدا کند»(ناگفتههاي سپاه پاسداران در گفتگوي شهروند امروز با محسن رفيقدوست)
به هرحال محسن رضايي با استفاده از ادارة اطلاعات و امنيت سوريه ، واحد اطلاعات سپاه را سر و سامان داد. كارشناسان سوريه به ايران آمدند و در خيابان جردن، خيابان جانسپاران، پلاك 115 به آموزش عناصر اطلاعات سپاه پرداختند. رضايي در مسير راهاندازي اطلاعات سپاه، اداره سوم ساواك(امنيت داخلي) را الگو قرار داد. رضايي در ابتداي كار يك تيم 5نفره به سرپرستي فردي با نام مستعار پيام، از گروه موحدين، را مأمور اين كار كرد. آنها كليه اطلاعات مربوط به اداره كل ساواك تهران را جمعآوري كرده و روي آن كار كردند. واحد جديد اين تفاوت را با ساير واحدهاي ديگر سپاه داشت كه از طريق مركز استان به واحد اطلاعات در تهران وصل ميشدند. سمينارهاي مسئولان اطلاعات هراستان در تهران تشكيل ميشد.
نكته مهم اين است كه توجه كنيم درست همزمان با اين كه واحد اطلاعات سپاه در اختيار فردي از اعضاي سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي قرار ميگيرد، عناصر ديگر اين باند فاشيستي واحدهاي ديگر سپاه را اشغال ميكنند. مرتضي الويري و محمد بروجردي از جمله اين افراد هستند كه در شوراي فرماندهي سپاه جاي دارند و به طور همزمان عناصر ديگر اين باند، همچون فيضالله عرب سرخي، محسن آرمين، مهدي منتظري در واحد اطلاعات سپاه به كمك رضايي ميشتابند. بهزاد نبوي در اين مورد به نكته درستي اعتراف كرده است: «سازمان اوليه(مجاهدين انقلاب اسلامي) تشكيلات سياسي_نظامي بود و مهمترين كاركرد سالهاي اول انقلاب سازمان در زمينه نظامي، ميتوان حضور فعال در کميتههاي انقلاب ،يعني تنها سازمان نظامي و خدماتي روزها و ماههاي اول انقلاب و کمک به تشکيل و فعال شدن سپاه پاسداران انقلاب اسلامي دانست. يك جمع 12 نفره، تشکيل سپاه پاسداران را برعهده داشت، كه 3 نفر آنان نمايندگان رسمي سازمان بودند» (»تاريخچه سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي در مصاحبه راديو گفتوگو با بهزاد نبوي بخش سوم). به طوري كه در واقع ميتوان تصريح كرد هستة اصلي واحد اطلاعات سپاه را مجاهدين انقلاب اسلامي تشكيل ميدادند.
در اين رابطه بايد حق را كاملاً به بهزاد نبوي، پدر خوانده باند، داد كه به درستي يادآوري ميكند: «اعضاي سازمان هم در سازمان اطلاعاتي آن زمان و هم در سپاه و خصوصاً در معاونت اطلاعات آن، آقاي رضايي اولين معاون اطلاعاتي سپاه عضو سازمان بود. در آن روزها هنوز فرمان امام در مورد عدم عضويت نيروهاي مسلح در احزاب صادر نشده بود. در كميتة مركزي انقلاب اسلاميو اداره دوم ارتش تا ماهها اعضاي سازمان مسئوليتهاي كليدي داشتند و از اين طريق در حفظ و تثبيت انقلاب و نظام و جلوگيري از توطئهها نقش تعيين كنندهيي ايفا كردند»(گفتگوي بهزاد نبوي درباره تاريخچة سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي بخش دوم)
ما در ادامة بحث، به نقش بيشتر و دقيقتر اين جريان ضدانقلابي و فاشيستي در شكلگيري و راهاندازي و استمرار نظام شكنجه آخوندي خواهيم پرداخت. اما در اينجا علي الحساب بهتر است به عملكرد و معرفي دو تن از چهرههاي ديگر واحد اطلاعات سپاه بپردازيم.
بعد از تشكيل واحد اطلاعات در كليه سركوبها و تهاجمات به گروهها و سازمانها عناصر اين نهاد نوپا حضور مستقيم داشتند. حتي در جريان اشغال سفارت آمريكا از جمله اولين نيروهايي كه در سفارت حضور يافت و به حمايت از دانشجويان اشغال كننده پرداخت محسن رضايي و نيروهاي تحت فرماندهي او بود. پاسدار ضرغامي، رئيس صدا و سيما كه خودش از دانشجويان مسلمان پيرو خط امام بوده است در اين باره گفته است: «اولين كساني كه پس از تسخير لانه در محل حاضر شدند،نيروهاي سپاه بودند. بچههاي سپاه و آقاي محسن رضايي كه آن موقع مسئول واحد اطلاعات سپاه بود، سريعاً در محل حاضر شدند. به هر حال، تسخير لانه جاسوسي در عرضچند ساعت به مهمترين مسأله كشور، بلكه جهان، تبديل شد. طبيعي بود كهسپاه، به عنوان مسؤل حراست از انقلاب و دستاوردهاي آن، سريع وارد مسألهشود. نيروهاي سپاه در اين مقطع، حفاظت از سفارت را بر عهده گرفتند كهنيروهاي فرصتطلب، دست به حركتهاي انحرافي نزنند و پس از آن كهحضرت امام از اقدام دانشجويان صراحتاً حمايت كردند، آقاي رضايي همكاريخوبي با دانشجويان به عمل آورد و امكاناتي را در اختيار دانشجويان قرار داد، تابه خوبي از اسناد و مدارك محافظت شود»(چرا سفارت آمريكا اشغال شد؟ سايت مركز اسناد انقلاب اسلامي 8آبان89)
باقیمانده مطلب .....
۱ نظر:
سلام این دولت برایه همه چی پول دارند ولی نه برای یارانهها . هی میگن نیروی هستهای تو نگو ما باید از حالا به بعد هسته بخوریم چون از خورشت الو فقط هستش گیرمون میاد. ما نیروی هستهای میخواهیم بزنیم تو سرمون. نه قدرت خرید داریم نه میتونیم از حالا با بعد جایی برویم چون اقایون بنزین را حسابی بالا بردند. آقای احمدینژاد حق نفت ما که گفتی سر سفره هر خانواده ایرانی میاری کو؟ همه رو دادید به عربهای سنی تو غزه بخورند تا عکستون رو همهجای فلسطین بزنند. نه نیروی اتممیت رو میخواهیم نه کمکت به غزه. یادت نره که همین ما بسیجیهایی که همه یارانهها رو ازشون بریدی ما باعث شدیم که جنابعالی هنوز رئیس جمهور باشید.
ارسال یک نظر