۹/۲۲/۱۳۸۸

لگدمال شدن تصوير خميني, عبور بي بازگشت از خط قرمز «نظام»

لگدمال شدن تصوير خميني, عبور بي بازگشت از خط قرمز «نظام»
و
«غزل نفرت براي خميني»

دوستي كه مسئول يك سايت پر مراجعه كننده است نقل مي كرد طي 6روز گذشته بيشترين مراجعه كننده به خبرها, خبر پاره و لگد كوب شدن عكس خميني بوده است. آن هم با فاصله كيفي سه برابر تمام خبرهاي داخلي وخارجي. در اين گفته معنا و پيامي نهفته است؟
به نظر مي رسد در اين مورد حق با سردار محسن رضايي باشد كه اين مقوله را عبور از خط قرمز ناميد.
پهلوان پنبه قداره بندي كه سالهاي سال فرماندهي پاسداران را به عهده داشت هرچند كه ساليان است به معناي دقيق كلمه «بريده» است اما . اما از آن جا كه بر سفرة بزرگان بزرگ شده به عنوان سگ تازي بارگاه خلافت ارتباطات ويژه خودش را با همان بزرگان دارد. گاه سنگ ولي فقيه را به سينه مي زند و گاه بر سفرة رفسنجاني وليمه مي خورد. بعد هم وقتي در برابر دوربين قرار مي گيرد عنان از كف مي دهد و برخي واقعيات پشت پرده را به صورتي نيم پز لو مي دهد. از اين نظر توصيه ما اين است كه حتما گاهي به سايت ايشان سر بزنيد و از افاضات ايشان بهره مند شويد. كاري كه من ديشب كردم و كلي محظوظ شدم.



بخشي از خبري را كه از قول ايشان نقل كرده اند اين است: «دكتر محسن رضاي اهانت به امام راحل را عبور از خط قرمز نظام تلقي كرد و گفت : عقلا, علما و نخبگان كشور بايد موج افراط گرايي را در كشور مديريت كنند در غير اين صورت هرج و مرج كشور را فرا خواهد گرفت». اين كه عقلا و علما و نخبگان نظام الان چه غلطي مي توانند بكنند را بگذاريد در روزهاي آينده خواهيم ديد. مهم اين قبيل شكر خوردنهاي جناب پهلوان پنبه نيست. جنبه درست حرف ايشان اين است كه با يك جمله پرده از ولوله اي برداشته كه در بيت ولايت و ساير بيتهاي دست ساز مشابه به مناسبت پاره و لگد شدن تصوير «امام راحل» راه افتاده است.
مراسم پشت مراسم و اعلاميه پشت اعلاميه. آخوند شجوني به نمايندگي از طرف تمام «ولايت مداران» و وحوش لباس شخصي پوش تهديد كرده است كه خرخره مخالفان را مي جود. نامه ها است كه پشت نامه ها نوشته مي شود تا هيزم عوام فريبي ولي فقيه شاخ شكسته در ايام محرم فراهم شود و تنوري داغ براي خلق الله فراهم گردد. كروبي و موسوي هم موضع گرفته اند كه بله اين كار اشتباه بوده و حتي به تلويزيون هم انتقاد كرده اند كه چرا اين قبيل تصاوير را پخش كرده است. دادستان رژيم به صحنه آمده كه قضيه را به لحاظ حقوقي پيگيري خواهد كرد و خلاصه همه اراذل و اوباش بسيج شده اند و ساز خود را كوك كرده اند.
ولي همه اينها را روي هم بريزيم يك واقعيت خود را نشان مي دهد. مردم و جنبش ما از يك «خط قرمز» نظام عبور كردند.
سري به سايتهاي جناحهاي مختلف بزنيد تا دريابيد دانشجويان قهرماني كه اين حركت دلاورانه را انجام دادند چه شاهكاري خلق كرده اند. واقعيت اين است كه جنبش ما در 16آذر از يك خط قرمز نظام عبور كرد. اگر ما بخواهيم كلمه اي حرف پهلوان پنبه ابله اضافه كنيم اين است كه اين «عبور» بي بازگشت است. همين و بس. عبوري بي بازگشت كه هرمقدار براي حضرات خانمان برانداز است براي مردم ايران و جنبش آزاديخواهانه اش مبارك است و شادي افزا و لذت بخش.
حرف در اين مورد بسيار است. دستاوردي است استراتژيك و بسيار پر معنا كه تأثيرات بسيار تعيين كننده اي در صف بندي نيروهاي دروني نظام خواهد داشت. اما علي الحساب به شادماني اين پيروزي و به ياد همه قهرماناني كه اين حماسه را خلق كردند شعر «غزل نفرت براي خميني» را نقل مي كنم.

غزل نفرت براي خميني

تو فريبنده ترين صاعقة ميرنده
در شب پر برق دروغ
با ستاره هاي لعنت
در آسمان مردة بي خدا.

تنوره كشيدي
از ژرفاي چشم پر غيظ هيولايي كور
و سوزاندي خاطراتي را
كه از باغها چيده بوديم
و قرار بود
مدفنشان اوراق كتابهاي خوشبو باشد.

تو لانه داشتي
نه چون گنجشكي ميان شاخه ها
كه چون قانقاريايي پنهان
در لابه لاي انگشتان تاريخ سرزمينم.
و نهفته بودي در چشمان پدران غافلم
نه چون خوابي خوش،
در بامداد بهاري پرباران،
كه چون افعي تشنه
در سنگ زار خشك بي علف
و در كمين هرآن كس
كه به گنجشك و باران و بهار ايمان داشت.

در نزديكترين لحظة دور
و دورترين مكان نزديك
در نهان و عيان
مي ديدم و نمي ديدمت
و چه خونهاي روشني
كه از كوري ام جوشيد.

حادثه آن چنان كوچك بود
كه تمام سالهاي ما را پوشاند.
زني تو را ديد
و من را گفت..
و من ديدم.
و نهاني ترين روح دوزخي
مثل امعاي گرازي تير خورده
بر خاك بوگرفته ريخت
و زمين از نامت تطهير شد.

هیچ نظری موجود نیست: