جنگل گوزن
براي
غلامرضا خسروي
كه نجابتش
حتي قاتلانش را هم به صدا درآورد
جنگل گوزن مي دود
در دشت پر برف
و بخار نفس ها پر
مي كند فضاي هواي يخزده را.
جنگل
آب مي شود
با قطره قطره هاي
باران
و مي چكد در رودي
از شاخ و شاخه
تا بريزد به دريا
با آبهايش پر از
نهنگ و ماهي و صدف.
ماهي به آسمان مي
رود
با همة پولكهايش؛
و تو با جان دم
كرده ات
پر مي شوي از شوق
دويدن
مثل گوزني
تيرخورده
كه مي دود در
آستانة سپيده.
20خرداد93
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر